چکیده:
از دیرباز روانشناسی و فلسفه باهم در ارتباط بوده اندو روانشناسی علمی فلسفی بوده است؛ اما پس از گذشت قرن ها و تخصصی شدن علوم، روانشناسی علمی مستقل از فلسفه شد، اما مبانی این علم به فلسفه نیازمند است. در قرون جدید بررسی مبانی علوم مختلف به فلسفه های مضاف واگذار شده است ولذا فلسفه ی روانشناسی از جمله فلسفه ها ی مضاف محسوب می شود؛ بنابراین مبانی روانشناسی را باید در فلسفه بحث و اثبات کرد و سپس روانشناس به مسایل آن علم مربوطه بپردازد. فلسفه ی روانشناسی دارای مباحث مختلفی است، مباحثی همچون ماهیت انسان، چگونگی ابعاد انسان و مباحث تخصصی تر همچون یادگیری که یک مساله روانشناسی می باشد در فلسفه ی روانشناسی در مورد خود یادگیری و بررسی مفهوم آن بحث می شود. همچنین می توان جایگاه این علم را در تولید علوم انسانی اسلامی به ویژه روانشناسی اسلامی یافت. فلسفه ی روانشناسی بیان می کند که ضرورت پرداختن به روانشناسی اسلامی چیست؟ و در واقع منابع دینی ما دارای ظرفیت هایی است که ما را به سوی تولید روانشناسی اسلامی سوق می دهد. حال هرچند در ایران به این علم توجه چندانی نمی شود و به مسایل این علم پرداخته نشده است، اما اگر به این علم اهتمام بیشتری شود، می توان از فلسفه ی اسلامی مبانی روانشناسی اسلامی را استخراج کرد. در واقع جایگاه فلسفه ی روانشناسی مشخص می شود و حتی می توان زمینه روانشناسی اسلامی را فراهم کرد.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله سعی شده است که وقوع چنین علمی بیان شود و این مطلب نیز ترسیم شود که در ابتدا باید فلسفه ی روانشناسی را تبیین کنیم و از طریق این علم بتوانیم مبانی روانشناسی اسلامی را بیابیم تا در نهایت به وسیله ی این علم که شاخه ای از فلسفه ی مضاف می باشد، بیان کرد که فلسفه ی روانشناسی و جایگاه آن در تولید علوم انسانی چیست و آیا روانشناسی اسلامی ممکن است یا خیر؟ درخصوص فلسفه ی روانشناسی تاکنون تحقیقات گسترده ای انجام نشده است؛ هرچند که تحقیقاتی انگشت شمار در این زمینه انجام شده است، اما خود فلسفه ی روانشناسی مورد تحقیق نبوده، به عنوان مثال زارعان به ترجمه کتابی در این حوزه و نقد آن پرداخته است، آذربایجانی در اثری مباحث مرتبط با روانشناسی اسلامی را مطرح کرده است اما در این مقاله سعی شده است که به صورت دقیق فلسفه ی روانشناسی بررسی شود و مباحث آن شناسایی و همچنین کاربرد و جایگاه آن در تولید علوم انسانی اسلامی به خصوص روانشناسی اسلامی نشان داده شود.
با توجه به مسایل مطرح شده مشخص شد همانطور که روانشناسی به فلسفه نیازمند است موجب تاثیر بر روی آن هم شده است و این تاثیرات باعث شده که اگر یک روانشناس مبانی مشخص برای علم خود نداشته باشد، نداند که انسان یک بعدی است یا دو بعدی یعنی آیا جسم تنها است یا علاوه بر جسم دارای روح و روان هم می باشد و این روان و ذهن صرفا مادی نیست که مجموعه ای از عصب صرف باشد بلکه این روان مجرد است و احکام غیر مادی بر آن مترتب می شود که باید در مورد آن بحث عقلی کرد زیرا مسایل غیر مادی با علم تجربی قابل حل نیست؛ نمی تواند نظریات و ایده های مناسبی در روانشناسی بیان کند."