چکیده:
چگونگی برخورد با اهلکتاب، به عنوان کسانی که دینشان به اذعان خود اسلام، دستکم، اصل و ریشهای راستین دارد، مستلزم توجه به ظرایفی است که میباید با در نظر گرفتن آنها در مواجهات، هم وجاهت دین اهلکتاب حفظ شود و هم در صورت وجود توطئه، با هجمههای آنان مقابلهای مناسب صورت گیرد. مقاله، با شیوة توصیفی تحلیلی، به بررسی سیرة نبوی و علوی در مواجهه با اهلکتاب پرداخته و با بررسی جنبة نظامی مواجهه، به این نتیجه رسیده است که واکنشهای پیامبر اسلام و امام علی در برابر این گروه، همواره با هدف حفظ اسلام و نه به قصد از بینبردن آنان صورت میگرفت. از این رو، محور برنامة ایشان، توجه به اخلاق، خرد و شرع در همة رویکردها، روشها و ابزارها بوده و در ضمن صلحطلبی، ویژگیهایی چون دوراندیشی، هوشیاری، آمادگی همیشگی، اقتدار و واکنش متناسب با تهاجمها نیز از مهمترین شاخصههای قابل مشاهده در سیرة ایشان است.
Dealing with the people of the Book who believe their religion, Islam, has a true origin and root, requires attention to the finesse in confrontations that help preserve the reverence of the religion of the people of the Book and appropriately confront with their invasions in the event of conspiracy. Using a descriptive-analytical method, the paper examines the prophetic and Alawi lifestyles in dealing with the people of the Book, and by studying the military aspect of confrontation, it has come to the conclusion that the reactions of the Prophet of Islam and Imam Ali to this group were always aimed at preserving Islam and never meant to destroy them. Hence, they mainly focused on morality, wisdom and Shariah in all their approaches, methods and tools. In addition to peacefulness, features such as vision, awareness, perpetual readiness, power and appropriate reaction to invasions are the most visible important features in their lifestyles
خلاصه ماشینی:
"مقالة حاضر، با عنایت به اصل و ریشة راستین اهلکتاب، بر این است که با در نظر گرفتن حقانیت دین اسلام و معصومان، بعد هدایتگری کامل آنان و لزوم الگوگیری از ایشان، شیوههای مواجهة نظامی ایشان با اهلکتاب را از طریق مطالعة سیرة نورانیشان، با هدف ارائة الگویی مناسب برای مسلمانان بررسی کند.
همچنین، در این مورد که چرا پیامبر اکرم با این گروهها جنگید، باید گفت: اگرچه رویکرد اولیة اسلام، جنگ نیست، ولی اگر ضرورت ایجاد شود، اسلام برای از بین بردن کانونهای زورگویی و ریشهکن کردن فسادانگیزان جامعه، با به کار گرفتن سلاح برای سرکوبی مخالفان صلح و آزادی اقدام میکند؛ مثلا اگر گروهی جنگ با مسلمانان را آغاز کنند، یا با برنامههای شیطانی خود، سبب انحراف آنان شوند(عاملی، 1400ق، ج3، ص127 و 131).
برای مثال، یکی از حوادث جانبی این جنگ، جریان خیانت یهودیان «بنیقریظه» و همکاری آنان، با مهاجمان بود که پیامبر اکرم آن را نیز با همراهی بعضی از افراد مورد اعتماد مانند حذیفه مدیریت و خنثی نمود(ابن اثیر، 1994ق، ج2، ص183ـ185).
پیش از این گفته شد که در جریان جنگ احزاب، یکی از یهودیان تازه مسلمان شده به نام نعیمبن مسعود از سوی رسول خدا مأمور شد تا در میان لشگر دشمن نفوذ کند و علاوه بر انتقال اخبار آنان به ایشان، کارهای لازم را برای اتحادزدایی از دشمنان انجام دهد(ابناثیر، 1989م، ج4، ص572)."