چکیده:
یکی از ابزارهایِ مهمِ فیلسوفانِ تحلیلی در استدلالاتِ فلسفی، «تحلیلِ مفهومی» (Conceptual analysis)است. در فرایندِ این تحلیل، اجزا یا مقوّماتِ مفهومی (Conceptual constituents) یک مفهوم استخراجشده و بر اساسِ آنها مفهومِ اولیه را تعریف مینماییم. در باب تحلیل مفهومی، پارادوکسی به نام «پارادوکس تحلیل» (Paradox of analysis) مطرح گردیده که مدعایِ اصلیِ آن این است که یک تحلیلِ مفهومی اگر صادق است آنگاه نمیتواند آگاهیبخش (informative) هم باشد به این معنا که چیزی بر دانستههایِ پیشینِ ما نمیافزاید. واضح است که در صورت صحت این مدعا تمرکز بر تحلیلِ مفهومی در مباحث و استدلالاتِ فلسفی کاری لغو خواهد بود. بهمنظور تشریح این پارادوکس از «استدلالِ سؤال بازِ» جرج ادوارد مور (1903) برایِ نشان دادن عدم امکان مفهومِ خوب ارائه کرده استفاده خواهیم کرد، استدلال خواهیم کرد که استدلالِ سؤالِ بازِ مور، مستلزمِ پارادوکس تحلیل است. پس از تشریح پارادوکس تحلیل استدلال خواهیم نمود که مدعای این پارادوکس غیر قابل قبول است، یعنی تحلیلهای مفهومیِ صادق میتوانند آگاهیبخش باشند. در انتها مبتنی بر استدلالی که علیه پارادوکس تحلیل ارائه خواهیم داد به تفسیر و بررسیِ راه حلِ مشهورِ چرچ (1946) برای توضیحِ اطلاعبخشیِ تحلیلِ مفهومی خواهیم پرداخت. استدلالِ ما علاوه بر اینکه نشان میدهد تحلیلِ مفهومی در استدلالاتِ فلسفی کارِ زائدی نیست، نشان میدهد استدلالاتی در فلسفه مانند استدلالِ سؤالِ بازِ مور که مبتنی بر پارادوکسِ تحلیل میباشند غیر قابل قبول هستند.
Conceptual analysis" is one of important analytic philosophers' tools in philosophical argumentations. In the process of analysis, we specify the elements or constituents of a concept on which basis we define the concept. With regard to conceptual analysis, a well-known paradox known as "the paradox of analysis" is proposed holding that a true conceptual analysis cannot be informative in the sense that it cannot enhances our previous knowledge about the concept. If true, our widespread focus on conceptual analysis on philosophical argument is implausible. In order to cash out the meaning of the paradox, we will first elucidate Moore's (1903) open question argument, we will argue that the argument entails the paradox of analysis. We will then argue that the paradox's claim is implausible, that is, true conceptual analysis can be informative. We will then consider, on the basis of our argument against the paradox of analysis, Church's (1956) account of intensional identities. Our argument, apart from showing the informativity of conceptual analysis, undermines any philosophical positions, like Moore's open question argument, presupposing the paradox of analysis.