چکیده:
ساختارگرایان منطق ذهن و زبان انسان را بر پایۀ ساختاری دوقطبی تعریف میکنند که بین دو سوی آن رابطۀ تقابلی حاکم است. منتقد ساختارگرا با تکیه بر این ایدۀ محوری که میان کلیت متن و اجزای آن رابطهای تنگاتنگ برقرار است، تقابلهای خرد متن را جستوجو میکند تا با درک آنها به تقابل کلانتر دست یابد و بتواند دلالت ضمنی اثر را توضیح دهد. در پژوهش حاضر، تقابلهای مثنوی و غزلیات شمس بررسی و تحلیل میشود. روش پژوهش بر سه مرحله استوار است: 1. تحدید حوزۀ معنایی تقابلها با تأکید بر کلاننمادها در مثنوی غزلیات شمس؛ 2. استخراج تقابلهایی که با کلاننمادهای شیر و خورشید ساخته شدهاند؛ 3. فهم رابطۀ دوسویۀ تقابلها؛ 4. تحلیل معنا و شیوۀ بیان تقابلهای بهدستآمده. مطابق نتایج، در بیشتر موارد، رابطههای طبیعی و منطقی تقابلها در مثنوی و غزلیات شمس مشترک است. 1. هنجارشکنی در روابط تقابلی، گاهی در مثنوی بیشتر است و گاهی در غزلیات شمس. در این میان، بسامد و تنوع هنجارشکنی در رابطۀ تقابلهای غزلیات چشمگیرتر است؛ 2. در برخی موارد، هنجار و هنجارشکنی در رابطۀ تقابلی دوگانهها میان مثنوی و غزلیات شمس، مشابه و مشترک است؛ 3. در مواردی اندک نیز تقابلها فقط در یکی از دو متن مورد مطالعه پردازش شدهاند.
خلاصه ماشینی:
به طور خلاصه ، دریافت نهایی و اجمالی ساخت گرایان این است که تقابل ها در نظام معنایی متن نقش اساسی دارند و منتقد میتواند با یافتن تقابل های متن ، در وهلۀ نخست به دغدغه های اصلی نویسنده و اساس خیال و عاطفه و اندیشۀ او پی ببرد و در مرحلۀ بعد، با تحلیل اینکه نویسنده چه رابطه ای میان قطب های مثبت و منفی تقابل ها ایجاد کرده ، میتواند به جنبه هایی از جهان نگری او دست یابد (احمدی، ١٣٧١: ٣٩٨؛ اسکولز، ١٣٨٦: ١٤٧-١٩٣؛ برتنس ، ١٣٧٠: ٧٧-٧٩ و ١٣٧-١٦٠ و ١٨٢ و ١٩٠؛ چندلر، ١٣٨٦: ١٥٧-٢٨٤؛ سجودی، ١٣٩٠: ٨١-٨٨؛ صفوی، ١٣٩٠: ١٠٨ و ١١٧ و ١٢٠-١٢٥ و ١٣٥؛ گیررتس ، ١٣٩٣: ١٨٥-١٩٧؛ لوی استروس ، ١٣٧٣: ١٣٥-١٦٠؛ مقدادی، ١٣٧٨: ١٦٨-١٧١؛ مکاریک ، ١٣٨٣: ٩٨ و ١٦٥-١٦٦ و ١٧٣ و ١٨١).
در نوشتار پیش رو، پرسش اساسی این است که اگر ذهنیت واحدی در دو نوع ادبی به خلاقیت پرداخته باشد، دوگانه هایی که در جهان بینی او از سازه های بنیادین تفکر هستند، چگونه پردازش میشوند؛ برای مثال ، اگر در تصویرهای خیال انگیز ذهن مولانا، شیر و آهو دو نماد برای دوسویۀ تقابل خدا و بنده (خدا-غیرخدا) هستند، آیا رابطۀ میان آن ها، در مثنوی که در شمار ادبیات تعلیمی است ، و غزلیات شمس که از نمونه های عالی ادبیات غنایی است ، یکسان تعریف شده است ؟ روش تحقیق ، توصیفی است .
سویۀ منفی تقابل به سویۀ مثبت تبدیل و ماهیت تقابلی آن رفع میشود، اما در غزلیات شمس ، رابطۀ منطقی تقابل میان این دوسویه حفظ میشود و نمونه های هنجارشکنی بسیار اندک است .