چکیده:
الگوهای اقتصاد رفتاری و ظرفیت اصلاح رویکردحاکم
پداله دادگر*
جکیده
الگوهای اقتصاد رفتاری از یافته های پژوهشی علم اقتصاد هستند که می توانشد ظرفیت
تحلیلی این علم را بالا برند. زیرا شکل گیری اقتصاد رفتاری هم نوعی تحول معرفت
شناختی و روش شناختی در علم اقتصاد به حساب می آید و هم به توسعه قلمرو آن
کمک می کند. اهمیت پیدایش این گرایش جدید اقتصادی چنان برجسته گردیده که
سخن از انقلاب اقتصاد رفتاری در میان پژوهشگران اقتصاد را معنا دار نموده است.
اهمیت این موضوع بویژه پس از بحران مالی و اقتصادی ۲۰۰۷-۲۰۱۲ بیشتر شده
است.این مقاله بر مبنای روش های تحلیلی, تحلیل محتوا و با کمک نظریه های اقتصادی
و نظریه های علوم شناختی به کنکاشی در اقتصاد رفتاری و ظرفیت اصلاح گری آن
میپردازد. تبیین چارچوب الگوهای اقتصاد رفتاری» رفع برخی سوء برداشت ها وتحلیل
روند تکاملی آن از محورهای کلیدی این مقاله هستند. یک یافته این پژوهش آن است که
رویکرد اقتصاد رفتاری این قابلیت را دارد که به اصلاح برخی دشواری های الگوهای
حاکم اقدام کند. از این رو (و برخلاف برداشت های غیر کارشناسانه) اقتصاد رفتاری
میتواند همگرایی کارسازی با رویکرد حاکم داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
مقدمه به طور کلی می توان اقتصاد رفتاری را رویکردی از علم اقتصاد دانست که با کمـک روان شناسی و دیگر علوم شناختی تلاش می کند رفتارهای واقعی کارگزاران اقتصادی را توضیح دهد.
به عقیده سایمون و دیگر اقتصاد رفتاری ها، علاوه بر عناصری چون انگیـزه حـداکثر سـازی منـافع شخصی ، عناصر دیگری از جمله عوامل روان شناختی و مانند آن نیز بـر رفتـار کـارگزاران موثر هستند.
٢. بسترهای تحلیلی و پایه های نظری با وجودی که دهه ١٩٥٠(یا بطور رسمی تر،دهه ١٩٧٠) و تلاش سایمون و کتونا به عنـوان اولین کارها برای شکل گیری اقتصاد رفتاری مطرح است ، اما صاحب نظران قبل از سایمون و کتونا، وسالها قبل از دهه ١٩٥٠، زمینه هـای ایـن رویکـرد را فـراهم سـاخته انـد.
وقتی که این بخش های قابـل توجـه از اقتصـاد بـر شواهد عرفی ، جامعه شناسی ، قرارداد گرایی و دیگر رفتارهای واقعی استوارند، پس منطقی است که پژوهشگران تلاش کنند نظریه های اقتصادی را بر پایه هـای رفتـاری بسـازند.
یک یافته رویکردهای نهادی این است که علت بی قاعدگی ها و تفاوت رفتارهای کارگزاران بـا مـدل هـای نئوکلاسـیک سـنتی ، نارسایی ها، محدودیت ها و سایر دشواری های فرض عقلانیت مطلق و ابزاری اسـت .
این در حالی است که اقتصاد رفتاری ابعادی از عقلانیت اقتصادی را مورد تاکید قـرار می دهد که می تواند اصلاح گر عقلانیت ابزاری نئوکلاسیک باشد.
از این رو اقتصـاد رفتـاری از طریـق احیای رابطه روان شناسی و دیگر علوم با اقتصاد، دنبال بازگرداندن علم اقتصاد بـه جایگـاه آغازین خود مـی باشـد (٢٠٠٧ Loewenstein ,٢٠١٦ Diamond and Vartiaenen).