چکیده:
فیلسوفان حقوق تا نیمه قرن بیستم، حقوق بشر را با نام «حقوق طبیعی بشر» معرفی میکردهاند و بنابراین حقوق بشر امروزی، همان حقوق طبیعی بشر است. روش تحقیق در این نگارش، کتابخانهای است و از دو شیوه استقرایی و عقلی در آن پیروی شده است. اهمیت ویژه این حقوق در زندگی مردم سبب شد این نگارش آنها را با حقوق غیرطبیعی بشر مقایسه کند و نتیجه این مقایسه را در دو گفتار مستقل شرح دهد.<br /> حقوق طبیعی و غیرطبیعی بشر، هشت وجه اشتراک دارند که مهمترین آنها عبارتاند از:<br /> الف) هر دو به معنای شایستگی هستند؛ یکی شایستگی طبیعی و دیگری غیرطبیعی. ب) حقوق طبیعی و غیرطبیعی بشر هر دو هدفمند هستند. ج) حقها، چه طبیعی و چه غیرطبیعی، همواره برای بشر کمالی را به ارمغان میآورند.<br /> همچنین، امتیازهای حقوق طبیعی بشر را ـ که در حقوق غیرطبیعی وجود ندارند ـ میتوان در شاکله گزارههای زیر بیان کرد: الف) این حقها همگی طبیعی (ذاتی) هستند. ب) حقوق طبیعی همگی ثابت (تغییرناپذیر)ند. ج) حقهای طبیعی برهانپذیرند. د) آنها فراگیر، فرامکان و فرازمان هستند. هـ) این حقها همگی واجبالاستیفایند. و) همه آنها پیش از وضع، وجود دارند. ز) حقوق طبیعی، مرجع قانونگذاری بوده، به همین دلیل، از حقوق غیرطبیعی مهمترند.
خلاصه ماشینی:
به تعبیر دیگر، حقهای غیرطبیعی به دلیل جنبههای غیرذاتی بشر مورد توجه قانونگذار قرار میگیرند 4 و برخلاف حقوق طبیعی، این حقها قبل از وضع وجود ندارند.
این حقوق حقهای اولیه طبیعی (natural primary rights) هستند که از قوانین اولیه طبیعی فهمیده میشوند.
این حقوق حقهای ثانوی طبیعی (natural secondary rights) نام دارند.
چون به عقیده طرفداران حقوق طبیعی، این جنبههای غیرذاتی، به جنبههای ذاتی بشر مربوط هستند و خاستگاه حقوق غیرطبیعی موضوعه نیز طبیعت بشر است که پس از وضع، اعتبار قانونی (حقوقی) پیدا میکند.
چنانکه گفتیم، حقوق طبیعی، حقهایی هستند که هر انسان به دلیل داشتن طبیعت انسانی آنها را دارد؛ در مقابل، حقوق غیرطبیعی به طور بدیهی از طبیعت بشر فهمیده نمیشوند و بنابراین، این حقوق اعتبار عقلی ندارند.
بنابراین، حقوق اولیه بشر که به کمک قانون طبیعی و به طور مستقیم از طبیعت بشر با توجه به غایت مطلوب (مقام انسان کامل) فهمیده میشوند، ارزش گفتنی است چون حقهای غیرطبیعی، نتیجه قوانین موضوعه هستند، در صورتی اعتبار دارند که منشأ آنها، یعنی قوانین موضوعه، اعتبار داشته باشند.