چکیده:
آنچه همیشه درباره پوزیتیویستهای منطقی مورد توجه بوده است، وجوه معرفتشناختی و روششناختی آنها بوده است. حال قصد داریم با توجه به چالش موریس شلیک و حلقه وین با متافیزیک، وجه هستیشناختی اندیشه او را بازسازی کنیم.شلیک شناخت ما از «واقعیت»، و همچنین «جهان خارج مستقل از ما» را به دو قلمرو شناخت عرفی یا شناخت مورد نیاز در زندگی روزمره و شناخت علمی تفکیک میکند. او با تکیه بر این تفکیک نشان میدهد که چگونه مکتب پوزیتیویسم منطقی در هیچیک از این دو قلمروی شناختی، نیازمند مواجهه متافیزیکی با واقعیت و جهان خارج نیست. در این مقاله اولا به این مساله خواهیم پرداخت که تصور او از واقعیت و جهان مستقل از ما به عنوان مقولاتی هستیشناختی چه بوده است؟ ثانیا، این تلقی از واقعیت بر روششناسی و معرفتشناسی پوزیتیویسممنطقی چه تاثیری داشته است؟
خلاصه ماشینی:
نکتۀ مهم این است که بخش قابلتوجهی از رئالیستها دانشمندان علوم طبیعیاند که شلیک معتقد است از محدودۀ فعالیت علمی بیرون آمده و درگیر شبهمسئلهای فلسفی شدهاند و از همین روست که بر وجود واقعیت و معنایی تأکید میکنند، ورای آنچه در دادۀ تجربی یافت میشود.
شلیک برای تعیین موضع پوزیتیویستها دربارۀ واقعیت و جهان خارج بهسراغ مفهوم کلیدی محل اختلاف میرود و دادۀ حسی بیواسطه را واکاوی میکند.
1. 2 دادۀ حسی بیواسطه یکی از مفاهیم محوری که به پوزیتویستهای منطقی نسبت داده میشود این حکم است که: «تنها دادۀ حسی بیواسطه واقعی است»؛ این حکم را برخی پوزیتیویستها بیان کردهاند، اما شلیک معتقد است که این گزاره بههماناندازه متافیزیکی است که حکم «واقعیت ترافرازنده وجود دارد».
او در توضیح این ادعا بیان میکند که وقتی میتوان از چنین جملهای دفاع کرد که، با قبول مرزبندی بین درون و بیرون، دادۀ حسی بیواسطه را محتوای آگاهی و متعلق سوژه قلمداد کنیم، دراینصورت آن را نوعی ویژگی ذهنی در نظر گرفتهایم که به جهان بیرون منسوب است.
از بیان شلیک چنین برمیآید که تکیه بر دادۀ حسی بیواسطه، آنهم با تعریف مذکور، امری رایج در شناخت عرفی و علمی است و فعالیت روزمرۀ دانشمندان نیز بر همین اساس قرار دارد.
آنچه از بیان شلیک برمیآید این است که پوزیتیویستهای منطقی نهتنها به جهان خارج درمعنای روزمرۀ آن شک ندارند، بلکه با امور مشاهدهناپذیر قلمروی شناخت علمی نیز چنیناند و همۀ آنها را واقعی میپندارند.