چکیده:
عنصرِ ستاکِ ساختواژی، صورتی آوایی از یک واژه است که به عنوان واحدی انتزاعی، نقش عنصر پایه را در فرایندهای صرفی بر عهده دارد و مستقل از جنبۀ نحوی و معنایی واژه در این فرایندها عمل میکند. مسئلۀ اصلی این مقاله، تحلیل مفهوم جداییگرایِ ستاک ساختواژی، از دیدگاهی نوین است که فرضِ وجود آن در توجیه عدم تطابقِ یکبهیک بین صورت و معنای سازههای واژههای صرفشده و مشتق ضروری است. نبودِ رابطهای ثابت و یکبهیک بین صورت و معنای عناصر ساختواژی موجود در واژههای غیربسیط، یکی از واقعیتهای زبانی است که انگارههای صرفی تکواژبنیاد را در شماری از تحلیلهای صرفی بهچالش طلبیدهاست. چرا که انگارههای صرفی تکواژبنیاد نگاهِ تسلسلی به صرف دارند. در مقابل، رویکردهای واژهبنیاد به صرف، نگاهی جداییگرا به رابطۀ بین صورتِ واژه و ابعادِ نحوی و معنایی آن را اتخاذ کردهاند. از منظر فرضیۀ جداییگرا که مهمترین جنبۀ صرف واژهبنیاد است، بازنمونِ صرفیِ فرایندهای صرفی، متمایز از جنبۀ نحوی و معنایی آنها است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که صورتهایی از یک واژه، طیِّ فرایندهای صرفی، مقولۀ نحوی و معنای مشخصی ندارند، در واژگان ثبت نمیشوند و صورت آزاد هم نیستند، اما وجود آنها الزامی است. این صورت آوایی، ستاک ساختواژی (ساخت صرفیِ محض) نامیده میشود که جداسازی آن از سطح نحو و معنای واژه، در یک فرایند صرفی میتواند مسئلۀ عدمِ تقارن ساختواژی، مانند وجودِ یک ستاکِ مشترک در چند فرایند صرفی، یا چند ستاک برای یک واژه قاموسی را نشان دهد. همچنین قادر است اشتقاق بدون وندافزایی صوری را به شیوة دقیقتری از رویکرد صرفِ تکواژبنیاد، تبیین نماید.
خلاصه ماشینی:
داده های مـورد بررسـی در مقالـۀ حاضـر، مشـتمل بـر واژه هـای صرف شده و مشتق فارسی و همچنین نمونه هایی از زبان انگلیسی است که ستاک (صـورت آوایی ) آن ها به صورت مجزا از جنبه های نحوی و معنایی فرایندهای صرفی آن هـا، بررسـی می شوند.
بـه شـیوه ای کـه در واژگـان و نحـو، مشخصه های اشتقاقی و واژی - نحوی لازم برای اشـتقاق ، ترکیـب و تصـریف و فراینـدهای صرفی دیگر به ستاک به عنوان پایۀ فرایند اضافه می شود و سپس در سطح بـازنمون صـرفی (یا همان صرف ) تظاهر صوری پیدا می کنند؛ به بیان روشن تر، صورت آوایی متناسب با این مشخصه ها تعیین می گردند.
در واژگـان و نحـو، 1 reduplication 2 morphological asymmetry مشخصه های اشتقاقی و نیز واژی - نحوی لازم برای اشتقاق و تصریف بـه یـک واژه اضـافه می شود و سپس در سطح صرف یا بازنمون صرفی تظـاهر صـوری پیـدا مـی کننـد؛ بـه بیـان دیگر، صورت آوایی متناسب با این مشخصه ها تعیین می گردند.
بر این مبنا، عـدم انطبـاق صـوری و نقشـی ایـن مـوارد بـر طبـق فرضـیۀ جدایی کاملا ممکن است و ادعای تمایز ستاک سـاختواژی از معنـا و نقـش هـای دسـتوری مربوطه اش تأیید می شود: (رجوع شود به تصویر صفحه) 1 morphological function 2 map گروه دیگری از داده های مورد بررسی ، سه طبقـه از واژه هـای فعلـی فارسـی اسـت کـه ستاک حال و گذشتۀ آن ها در قسمت زیر فهرست شده اند و هر دسته از این افعـال بـه دلیـل رفتار واژ- واجی یکسان (طبقۀ اول و دوم ) و یا داشتن ستاک های فعلی مکمل (طبقه سوم )، یک طبقۀ صرفی فعلی را درنظام صرف زبان فارسی ایجاد می کنند: ٤.