چکیده:
نخستین گام در تبیین سیر اندیشه در هر رشته علمی جستار درباره ریشههای آن علم، نام کسی که برای اولین بار اصطلاح آن علم را به کار برده، و یا کسی که برای اولین بار اثری ماندگار درباره آن منتشر کرده، میباشد. بیشتر متون جغرافیای سیاسی در ایران و جهان، «فردریک راتزل» جغرافیدان آلمانی را - به دلیل کتابی که وی در سال 1897م. منتشر کرد- به عنوان پایهگذار این علم معرفی می کنند؛ درحالیکه استفاده از اصطلاح جغرافیای سیاسی و ارائه تعریفی از آن، نخستین بار بوسیله فیلسوف، اقتصاددان و مدیر مشهور فرانسوی «آن روبرت ژاک تورگو» در سال 1751م. صورت گرفت. این مقاله به شیوه تحلیلی ـ تطبیقی سعی دارد با بررسی افکار تورگو و مقایسه آن با افکار راتزل به حل معمای بنیانگذاری این رشته علمی کمک کند. نتایج تحقیق نشان میدهد، نگرش انسانگرایانه تورگو به علم جغرافیا و «نظریه پیشرفت مرحلهای انسان» که بوسیله وی ارائه شد، تاثیر مهمی بر ظهور علم جغرافیای مدرن داشت. تورگو با کاربرد اصطلاح «جغرافیای سیاسی» سعی داشت رابطه میان واقعیتهای جغرافیایی و سازمان سیاسی را نشان دهد. منظور وی از سازمان سیاسی عمدتا دولت بود و آن را «علم تولید دانش برای حکومت» قلمداد میکرد. اما راتزل محور جغرافیای سیاسی را تبیین ماهیت حکومت قرار میداد و تحت تاثیر داروینیسم اجتماعی، نژادگرایی، امپراتوریگرایی و جنگ، به ارائه شکلی از جغرافیای سیاسی پرداخت که تاثیر بسزایی در خلق نازیسم و خشونت آن در اوایل قرن بیستم داشت. نتیجه اینکه، در طی یک قرن و اندی که از عمر جغرافیای سیاسی به صورت یک رشته دانشگاهی میگذرد، از سالهای دهه 1950 نظرات جغرافیدانان سیاسی عمدتا در امتداد دیدگاه تورگوست تا راتزل. به همین دلیل تورگو را میتوان بنیانگذار جغرافیای سیاسی قلمداد کرد.
خلاصه ماشینی:
، در مورد مزایای مسیحیت برای انسانها بود، اما وی در این سخنرانی این ادعا که مسیحیت تنها نیروی پیش رونده و پویا در تاریخ جهان است ، را رد کرد و در عوض این موضوع را مطرح نمود که در نهایت ، روندهای مادی اقتصادی و اجتماعی که غالبا در سطحی عمیق و غیرقابل درک عمل می کنند، اهمیت بیشتری می یابند (٣٣٢ :٩٩٤ ,Heffernan).
مطالعه گوناگونی جغرافیایی در اشکال حکومت و سازمان سیاسی در سراسر جهان؛ تورگو معتقد بود زمانی که دانش این چهار جنبه جغرافیای سیاسی به دست آمد، باید در خدمت «دولت خوب» و «مدیریت کشور» قرار گیرد.
تورگو در بحث خود در مورد اولین نقشه سیاسی جهان ادعا کرد که پروژ اش شامل بررسی موارد زیر است : «تغییرات متوالی در سبک زندگی انسان و ترتیب این توالی از شکار به چوپانی و سپس کشاورزی؛ دلایلی که مردمان خاصی برای دوره طولانی تر در مرحله شکار و سپس چوپانی باقی ماندند؛ تفاوت هایی که از این سه مرحله در رابطه با تعداد افراد، حرکت ملت ها، میزان سختی یا آسانی غلبه بر موانع طبیعی در رابطه با ارتباطات برای جوامع مختلف وجود دارد».
در این راستا وی جهان را عرصه ای برای تنازع فضای حیاتی در بین فرهنگ های مختلف می دانست و معتقد بود که تمام «قدرت سیاسی »، در تبیین ماهیت حکومت و کشمکش بر سر تسخیر فضا، دست اندازی به منابع و بالاخره ایجاد سرزمین های وسیع جمع می شود.