چکیده:
در این پژوهش بـر مبنـای روش سـاختارگرایانة کلـود لـوی اسـتروس و بـا شـیوة تحلیلی - توصیفی ، کوشش شده است اسطورهواجها، تقابـل هـای دوگانـه و سـاختار اصلی اسطورة گیومرد با توجه به روایت هـای آن در متـون کهـن ، تبیـین و تحلیـل شود. در این مقاله ، خویشکاری ایزد مهر و اسطورة مشی و مشیانه ، دو تقابـل اصـلی اسطورة گیومرد یعنی مرگ/ نوزایی و تقابل دو تفکر «آفرینش یـکبنـی (مـاورایی )» در مقابل «منشا دوبنی (طبیعی یا گیاهپیکری)» انسان تبیین می گردد و نشـان داده می شود که ، تقابل گیومرد با اهریمن بازتابی از تقابل خیر و شر اسـت کـه زیربنـای تفکر ثنوی ایرانیان را تشکیل می دهد. همچنین نبـرد پیوسـتة گیـومرد بـه عنـوان نمایندة نوع بشر با اهریمن ، بیانگر تداوم چرخة مرگ و زندگی است ؛ بـدین صـورت که گیومرد در فرایند زندگی اهریمن را شکسـت مـی دهـد و بـا مـرگ خـویش بـه اهریمن مجال غلبه می دهد و اهریمن ناخواسته زمان کرانمند را به پایان مـی بـرد و شکست می خورد.
In this study، based on the structuralist theory of Claude Lévi-Strauss، and by using a descriptive-analytic method، the mytheme، binary oppositions and the main structure of the narratives about Gioumard myth in the ancient texts will be explained and analyzed. In this article، the function of Mithra، Mashi and Mashyaneh myth، the two main oppositions in Gioumard myth i.e. death/ rebirth، and supernatural/ natural creation will be explained and it will be shown that Gioumard’s confrontation with devil reflects the battle of good and evil which is the basis of Iranian thoughts about dualistic world- view. The everlasting battle between Gioumard as the representative of humans with Ahriman، demonstrates the continuity of life and death circle since Gioumard defeat Ahriman in his life and by his death he gives Ahriman the chance to win. Then، Ahriman unknowingly reaches the end of “the limited time” and loses the battle.
خلاصه ماشینی:
به دلیل تفاوتی که اسطوره با زبان دارد، بین کوچکترین واحد سازندة زبـان و اسطورهواجها نیز تفاوت وجود دارد و نحوة شناسایی هریک با دیگری متفاوت است ؛ «از این رو باید در سطح جمله به جست وجوی آنها برآمـد» (اسـتروس، ١٣٧٣: ١٤٠).
پیشینه و روش پژوهش بر اساس نظریة ساختارگرایانة استروس تاکنون پژوهش هایی در اساطیر ایران انجـام شده است ؛ از جمله «بررسی ساختار تقابل رستم و اسفندیار بر اساس نظریة تقابـل لـوی استروس» (حسینی و محمدزاده، ١٣٨٥)، «نگاهی به عناصر اسطورة جمشید بر اساس منطـق مکالمة اساطیر» (بهنامفر و رضادوست ، ١٣٩٠)، «اسطورهشناسی سـاختاری؛ طرحـی کارآمـد برای تبیین اسطورههای هندوایرانی (تحلیل نمونه : داستان جمشید)» (حق پرسـت ، ١٣٩٤)، «ساختار اسطورهای نخستین نبرد پهلوان هندوایرانی » (همان، ١٣٩٥) و «رمزگشایی بن مایة اسطورهای نجات خورشید در هفت خان» (حق پرست و صالحی نیا، ١٣٩٥).
پژوهش حاضر نیـز با روش تحلیلی ـ توصیفی و با به کارگیری نظریة استروس در تحلیل اسطورة گیومرد، در پی جداسازی اسطورهواجهای این داستان و پاسخ به این سـؤال اسـت کـه چـرا از میـان تمام موجودات، گیومرد برای مقابله با اهریمن انتخاب شده است .
این خصیصه زمـانی مفهـومی نشـاندار مـی شـود کـه بدانیم مهر خدای عهد و پیمان است و گیومرد هم با حفظ عهـد و پیمـان رابطـه دارد و برای حفظ پیمان بین اهورامزدا و اهریمن ، داوطلبانـه مـرگ را مـی پـذیرد (نـک: بیرونـی ، ١٣٨٦: ١٤١).