چکیده:
بین علوم اسلامی ارتباط وجود دارد تا آنجا که گاه یکه علم» در برخی مسائلی خود وامدار
علم دیگری است. از دیرباز ارتباط بین علم کلام اسلامی و علم اصول فقه مطرح بوده
استء این ارتباط به گونهای است که بسیاری از مباحث اصول فقه بر مبانی کلامی
استوارند» علمای اصول از علم کلام نقل دلیل با مبنا کرده و از استدلال های آن استفاده
کرده اندء ذا برخی از مسائلی علم کلام به عنوان مبادی تصوری و تصدیقی مسائلی علم
اصول قرار می گیرند و برای فهم بهتر و عمیق تر مسائل علم اصول» شناخت آن مبادی
تصوری و تصدیقی لازم می نماید. یکی از قواعد کلامی که در مباحتی از اصول فقه
استفاده می شود. قاعده لطف است. این قاعده که اصالنا کلامی است. به عنوان یکی از مبادی و پیش فرض های مسائلی اصول قرار گرفته است. دراین نوشتارپس از بیان
مختصر قاعده لطف و مباحث کلامی آن. به استقراء کاربردهای آن در اصول فقه پرداخته ام مباحثی چون: مباحث حجت، تعادل و تراجیح، اجماع و ... که به نحوی
مبتنی براین قاعده تبیین شدهاند.
خلاصه ماشینی:
قاعده لطف در دو استدلال متفاوت درباره حجیت سنت در اصول فقه مورد استفاده قرار گرفته است: الف- قاعده لطف در علم کلام به عنوان یکی از ادله اثبات عصمت معصومان (ع) به کار رفته است، بدین بیان که همانگونه که وجود نبی، لطف است، عصمت او لطف دیگری در حق بندگان است و لطف بر خداوند واجب است، پس لازم است که نبی در دریافت و ابلاغ وحی معصوم باشد و نیز از خطا و سهو مصون باشد .
علامه حلی در این زمینه مینویسد: «تکالیف شرعی لطفی است به سوی فهم مسائل عقلی» و سید محمد باقر صدر مینویسد: «از آنجا که خداوند به تمامی مصالح و مفاسد زندگی انسان آگاه است و به جهت اینکه لطف دارد؛ لذا بهترین احکام را برای وی جعل میکند».
الف- القای خلاف در اتفاق علما بر اساس وجوب لطف استدلال شیخ طوسی در زمینه لطف را به این ترتیب میتوان بیان کرد: «از آنجا که وظیفه امام (ع) تبیین و تبلیغ رسالت و شریعت رسول اکرم (ص) میباشد، باید حکم الله واقعی را به هر ترتیبی به اطلاع مردم برساند؛ و چنانچه در زمانی تمام فقها بر مسئلهای خلاف واقع اتفاق نظر داشتند، وظیفه امام (ع) از باب لطف، بیان حکم واقع است به هر نحوی که خود صلاح میداند و چون حکمی بر خلاف اجماع وجود ندارد این مسئله کشف از موافقت معصوم (ع) با حکم مجمع علیه می کند.