چکیده:
در مقاله حاضر تلاش شده است الگوی علم و آراء معرفتشناختی حکیمان اسلامی بهویژه حکمت صدرایی از دو منظر معرفتشناسانه و هستیشناسانه مورد تحلیل و بررسی قرار گیـرد و به برخی از ابهامات و نابسامانیها و ناتوانیهای آن در تبیین مقوله علم اشاره شود.
بنابه تحلیل ارائه شده، ماهیت از منظر حکمت صدرایی فاقد هرگونه محتوای معرفتی است؛ تلقی وجودشناسانه ملاصدرا از هویات علمی با ابهامات و ناسازگاریهای چندی در نظام فلسفی او روبروست؛ هیچ ملاک روشنی برای اعتبارسنجی ادراکات علمی و مطابقت آنها با خارج ارائه نگردیده است و سازوکار تحصیل ادراکات عقلی در معرض مناقشات جدّی قرار دارد.
در قسمت پایانی مقاله در مقام ارائه راهحل به سه اشکال بنیادی در الگوی ماهوی علم اشاره شده است:
۱- انفصال عین و ذهن؛ ۲- ذاتگرایی؛ ۳- دوگانه انگاری مقوله معنا و هستی.
به باور نگارنده در چهارچوب فلسفه صدرایی، نظریه اصالت پدیداری معنا راهحلّ نهایی برونشد از معضلات یاد شده است.
خلاصه ماشینی:
١- عدم امکان شناخت تجربی ذاتیات و تشخیص مصداق علم : حکما علیـرغم اینکـه بـه نقـش حس و تجربه در إعداد نفس برای دریافت صور علمی از مبادی عالیه آنها باور دارند اما عموما براین نکتـه تأ کید ورزیدهاند که به سهولت نمیتوان ماهیت اشیاء را تشخیص داد بلکه شناخت ماهیات و ذوات آنها را از طریق ادراکات حسی و مطالعات تجربی از اصعب امور دانسته اند و حتی با این بیان که ما از اشـیاء جـز خواص و لوازم و اعـراض آنهـا را درنمییـابیم (ملاصـدرا، الحکمـه المتعالیـه ، ٣٩١-٣٩٢؛ ابـن سـینا، التعلیقات، ٨٢)، تحصیل ذاتیات اشیاء را از طریق تجربی غیر ممکن تلقی نمودهانـد.
حکمای مشائی و اشراقی چون ابن سینا (ابن سینا، اشارات، نمط سوم، فصل هفتم ؛ همو، التعلیقـات، ٧٣، ٨٢و ١٤٧-١٤٦) و سهروردی (شیخ اشراق، ١/ ٧٢و ٣٣٢؛ همان، ٢/ ١٥) به صراحت ، صور معقولـه را تمثال خارج معرفی نمودهاند و کسانی چون ملاصدرا اساسـا ماهیـت معقولـه را شـبح و عکـس خـارج در مشاعر و مدارک آدمی دانسته است (ملاصدرا، الحکمه المتعالیه ، ١/ ١٩٨؛ ٢/ ٢٣٦؛ همو، المشـاعر، ٧٢) اگرچه مرحوم ملاصدرا در مقام توجیه نظر خود، باور به تطابق ماهوی را فصل ممیز دیدگاه خـود بـا نظریـه شبح معرفی میکند (ملاصدرا، الحکمه المتعالیه ، ١/ ٢٩٢)، اما روشن اسـت کـه وقتـی ماهیـت ، از نظـر ایشان امری اعتباری تلقی شود، تطابق ماهوی میان ذهن و عین معنا نخواهد داشت .