چکیده:
ابونصر فارابی و شیخالرئیس بوعلی سینا در آثار گوناگون خود به هنر و غایات هنر و انواع کارکردهای آن توجه نشان دادهاند. این غایات و کارکردها از یکسو مورد تصریح قرار گرفته است، از دیگر سو از مفهومسازی و خصوصیات قوای خیالی قابل استنباط است. توانمندیهای قوای خیالی از محاکات صور حسی و صور خیال تا محاکات معقولات و مفارقات محض را دربر میگیرد. هرچند عالیترین هدف هنر محاکات معقولات و هدایت فرد و جامعه به سمت خوشبختی غایی است، اما در این میان، سرگرمی، شگفتی، لذت و استراحت نیز از فوایدی است که برای هنر در نظر گرفته شده است. درصورتیکه تعجیب یا شگفتی آفرینی از خصوصیاتی است که فارابی به شکل مستقل به آن نپرداخته و تنها بوعلی بر آن تأکید دارد. بقیه خصوصیات در آثار هر دو حکیم آمده است. سعادت غایی انسان، هدف اصلی هنر و هنرمند باشد، سرگرمی و التذاذ نفس جایز است و هر انسانی به میزان رفع خستگی و تجدیدقوا برای تلاش مجدد در راه سعادت قصوا میتواند از آن بهرهمند شود.
خلاصه ماشینی:
به دنبال بحث از غايات هنر، جوابي نيز براي اين پرسش دريافت خواهد شد که آيا هنر با هدف توليد لذت يا سرگرمي در نظريه حکماي مسلمان جايگاه موجهي دارد؟ يا هنرمند بايد صرفا در پي محاکات و انتقال مفاهيم جدي و عقلي و مانند آن باشد؟ تحليل و تدوين نظريات حکما پيرامون مسائل يادشده گامي در توسعه فلسفه هنر انديشمندان مسلمان به شمار ميآيد.
مثال هاي طوطي و ميمون در آثار فيلسوفاني همچون ابن سينا و خواجه طوسي و علامه حلي به کار رفته است (ابن سينا، ١٤٢٨هـ، ج ٤، ص ٣٧؛ طوسي، ١٣٧٦، ص ٥٩١؛ همو، ١٣٨٨، ص ٤٣٧)؛ البته تصويرگري ذومراتب ، از تقليد محض و بيکم وکاست گرفته تا تصويرسازي همراه با مدارج متفاوتي از خلاقيت را ميتوان در مفهوم محاکات جست وجو کرد.
آيا صرف خلاقيت ، بدون تصويرسازي از امر ديگر و بدون محاکات از معقولات ، خوب و اخلاقي است ؟ اگر انسان در ذهن خود تنها با صور حسي بازي کند و درختي را تجسم يا نقاشي کند که از يک شاخه آن نارنج ، از يکي کيوي و از ديگري گلابي روييده است ، بدون اينکه در پي انتقال مفهومي يا باوري خاص باشد، خوب است يا کاري عبث و بيهوده و اتلاف عمر و امکانات است ؟ ديدگاه فارابي و شيخ الرئيس درباره ابعاد لذت و شگفتي و سرگرمي در هنر، هم از مضامين آراي ايشان قابل اخذ است هم در مواضعي مورد تصريح قرار گرفته است .