چکیده:
اتخاذ استراتژی حمله پیشدستانه و جنگ پیشگیرانه توسط دولت بوش موجب دگرگونی و تحول در عرصه نظام بینالملل، و منطقه خاورمیانه و خلیج فارس شده است. نقش حقوق بینالملل و نادیده گرفتن نقش شورای امنیت سازمان مللمتحد، رد چند جانبهگرایی، عدم اهمیت به ثبات بینالملل، بیتوجهی به اصول حاکمیت و عدم مداخله بهعنوان قواعد اساسی نظام بینالملل مدرن، تحریک غیر ضروری اقدامات تلافی جویانه «نامتناسب» از سوی تروریستها و کشورهای متخاصم، سوق دادن قدرتهای بزرگ به اتخاذ و اعلان استراتژی حمله پیشدستانه و جنگ پیشگیرانه و… از جمله پیامدها و آثار در پیش گرفتن راهبرد نوین نظامی توسط دولتبوش در عرصه سیاست خارجی این کشور بوده است. بهطورکلی میتوان نقدهای وارده بر سیاست خارجی مبتنی بر استراتژی جنگ پیشگیرانه آمریکا را در ابعاد حقوقی، سیاسی، نظامی و اقتصادی مورد بحث و بررسی قرار داد.
خلاصه ماشینی:
با این حال، اگر حمله پیشدستانه آمریکا به افغانستان را با عنایت به اجماع نسبی دولتها و سازمانهای بینالمللی در زمینه برابر دانستن عملیات تروریستی 11 سپتامبر با حملهی مسلحانه مورد نظر در دفاع مشروع فردی و جمعی در مادهی 51 منشور مللمتحد، دفاع مشروع پیشدستانه بدانیم، جنگ پیشگیرانه آمریکا علیه عراق که کوفی عنان، دبیر کل وقت سازمان مللمتحد، بر غیرقانونی و غیرمشروع بودن آن انگشت نهاد، هیچگونه توجیه حقوقی و مشروعی ندارد.
ب) سیاسی در بخش سیاسی می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- تشدید گرایشات امپریالیستی آمریکا با وجود اینکه آمریکاییان از منظر منافع ملی و ملاحظات استراتژیک خود مزایایی را برای اتخاذ حملات پیشدستانه و جنگ پیشگیرانه قائل هستند، اما حملات پیشدستانه در افغانستان و به ویژه جنگ پیشگیرانه در عراق نه تنها نظام بینالملل آنار شیک را به باغوحش تبدیل نکرد بلکه بر بیقانونی و هرجومرجطلبی آن نیز افزوده است.
نتیجهگیری با توجه به نقدها و اشکالاتی که بر استراتژی جنگ پیشگیرانه سیاست خارجی ایالات متحده در فضای پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 میلادی وارد شده است میتوان گفت که اتخاذ استراتژی فوقالذکر به جای آنکه منافع و فرصتهای آمریکا را بیشینهسازی نماید، تهدیدات و چالشهای فرا روی این قدرت را افزایش داده است.
از اینرو، درسی که قدرتهای بزرگ و در رأس آنها ایالات متحده باید از استراتژی یاد شده بگیرند این است که برای برخورد با ناامنی و بحران نمیتوان به گونهای ارتجاعی به رویکردها و استراتژیهای کهنه نظام بینالملل و نیز بدعتگذاری در زیر سؤال بردن قواعد و اصول حاکم بر نظام بینالملل، سیاست بینالملل و حقوق بینالملل روی آورد.