چکیده:
پناهندگی یکی از حقوق بنیادین بینالملل بشر است، دولتها موظفند برای برآورده شدن این حق، آنرا به رسمیت بشناسند و به آن احترام بگذارند؛ اما قبل از آنکه فردی به عنوان پناهنده در کشور پذیرنده شناخته شود، باید احراز شود که آیا ترس موجه از آزار و اذیت دولت متبوع خود، ناشی از علل مربوط به نژاد یا مذهب یا ملیت یا عضویت در گروه های اجتماعی و داشتن عقاید خاص سیاسی وجود دارد یا خیر. از آنجا که این فرد در دوران اثبات ادعای پناهندگی، محروم از حمایت دولت متبوع خود است به همین دلیل نمی توان وی را به عنوان شهروند کشور متبوع دانست. از طرفی، دولت پناهپذیر هنوز این شخص را به عنوان پناهنده نپذیرفته است که حمایتهای لازم را از وی به عمل آورد، بنابراین، این فرد واجد عنوان خاصی می شود. وضعیتی که فرد در آن قرار دارد ، وضعیتی است بین شرایط «شهروندی» و «پناهندگی» که به آن «پناهجویی» اطلاق میشود. در این مقاله سیر تحول تاریخی واژگان پناهجو و پناهنده مورد بررسی قرار میگیرد و واژه پناهنده طبق کنوانسیون مربوط به حقوق پناهندگان ارزیابی می گردد و تفاوت میان واژه پناهنده و واژه پناهجو آشکار میگردد.
خلاصه ماشینی:
com (تاريخ دريافت : ١٣٩٧/١/٥ تاريخ تصويب : ١٣٩٧/٢/٥) چکيـده پناهندگي يکي از حقوق بنيادين بين الملل بشر است ، دولتها موظفند براي برآورده شدن اين حق ، آنرا به رسميت بشناسند و به آن احترام بگذارند؛ اما قبل از آنکه فردي به عنوان پناهنده در کشور پذيرنده شناخته شود، بايد احراز شود که آيا ترس موجه از آزار و اذيت دولت متبوع خود، ناشي از علل مربوط به نژاد يا مذهب يا مليت يا عضويت در گروه هاي اجتماعي و داشتن عقايد خاص سياسي وجود دارد يا خير.
در اواخر سال ١٩٤٩ مجمع عمومي سازمان ملل به کميته ويژه پناهندگان و افراد بي تابعيت مأموريت داد تا امکان تأسيس يک نهاد بين المللي متولي حمايت و حل مشکلات پناهندگان و انعقاد يک کنوانسيون در مورد وضعيت بين المللي پناهندگان و افراد بي تابعيت را تحت بررسي قرار دهند، به اين ترتيب کميته براي روشن کردن واژه پناهنده تعريف زير را پيشنهاد کرد: «فردي که درنتيجه حوادثي که پيش از تاريخ اول ژانويه ١٩٥١ روي داده و به علت ترس موجه از اينکه به علل مربوط به نژاد، مذهب ، مليت ، يا عقيده سياسي مورد آزار قرار گيرد، در خارج از کشور خود بسر مي برد به علت ترس مذکور يا بنا به دلايل ديگر به جز مصلحت شخصي، قادر يا مايل به قرار گرفتن تحت حمايت آن کشور نيست يا درصورتي که فاقد تابعيت است و درنتيجه اين حوادث در خارج از کشور محل سکونت خود بسر مي برد، به علت اين ترس يا بنا به دلايل ديگري به جز مصلحت شخصي، قادر يا مايل به بازگشت به آن نيست .