چکیده:
نظریۀ ادراکات اعتباری طی چند دهۀ گذشته از سوی برخی شارحان، منتقدان و محققان از زوایای مختلف، مورد مطالعه قرار گرفته و البته باز هم جای پژوهشهای دیگر در اینباره خالی است. نوشتار حاضر بهدنبال طرح این مسئله و یافتن جواب آن است که علامه طباطبایی بر اساس تعریفی که از اعتباریات ارائه داده؛ بر دخالت و تأثیر قوۀ واهمه در شکلگیری اعتباریات تأکید داشته و همچنین در رسالهها و کتابهای خویش به نقش قوۀ خیال در عمل اعتبارسازی تصریح کرده است. این پژوهش بر اساس کتب و آراء اندیشمندان مختلف، بهویژه علامه طباطبایی، بهدنبال تبیین جایگاه هستیشناسانه و معرفتشناسانۀ این دو نیرو و همچنین تعیین نقش آنها یا یکی از آندو در اعطای حکم یک شیء به شیء دیگر است. یافتههای تحقیق را بدینصورت میتوان بیان نمود: ۱. تکلیف جایگاه و کارکرد دو نیروی واهمه و خیال بهصورت روشن در آثار علامه مشخص نشده است. ۲. اگر به سیر اعتبارسازی ذهن انسان توجه شود، علاوه بر نقش قوای دیگر، نقش پیشین عقل در این زمینه غیرقابلانکار است. ۳. اگرچه اموری مانند استعاره و مجاز، اهم منابع الهامبخش علامه طباطبایی در طرح نظریۀ اعتباریات است، ولی این موضوعات در عین مشابهت با اعتباریات، با آنها تفاوت جوهری دارند. ۴. از مجموع این مطالب میتوان تعریفی از اندیشههای اعتباری ارائه کرد که به نظر نگارندگان کاملتر از تعاریف موجود در آثار علامه و سایر محققان است.
خلاصه ماشینی:
به بیان دیگر، انسان با کدامیک از قوای خویش، عمل اعطا را انجام میدهد؟ به عنوان مثال، حکم مشبهبه را به مشبه منتقل و حمل میکند، یا وقتی انسان بر اساس نیازهای اجتماعی خود و برای رفع آنها اقدام به ساختن مفاهیم و اندیشههای اعتباری میکند، این ساخت ادراکات غیرحقیقی به وسیله و مساعدت کدامیک از تواناییهای انسان صورت میگیرد؟ این مسئله و پاسخ آن، ازجمله امور دخیل در تعریف و فهم اینگونه از اندیشههاست و از اینرو احتمال دارد در سایۀ پاسخ یا تغییر پاسخ این پرسش، شاهد تعویض و تغییر تعریف معرف (اندیشههای اعتباری) نیز باشیم.
۲. تعریف اعتباریات و کلمات کلیدی آن علامه طباطبایی در آثار مختلف خود، اصطلاح اعتباریات را بهصورت کاملا جدی مطرح و تعریف مورد نظر خویش را نیز ارائه داده که از باب نمونه به چند مورد از آنها اشاره میشود: ۱ـ «اعتبار، دادن حد یا حکم یک شیء دیگر است با تصرف وهم و فعل آن» (همو، ۱۳۶۵: ۱۲۹).
نوشتار حاضر از بین همۀ این کلمات، دو کلمه «وهم» و «خیال» را بهدلیل اهمیت و نقشی که در امر اعتبارسازی دارند انتخاب کرده و بنا دارد مطالعات و تأملات صورت گرفته درباره جایگاه و تعریف آنها، نقش آنها در علوم و تفاوتشان با عقل را ارائه کند و اینکه آیا با حذف قوۀ واهمه و خیال، میتوان باز هم مفاهیم اعتباری جعل کرد؟ درنهایت، نوشته فعلی به دنبال ارزیابی تعریفی است که علامه طباطبایی(ره) از ادراکات اعتباری ارائه داده و اینکه آیا این تعریف، تعریفی کامل و بینقص است یا میتوان در سایۀ تحقیقات و مطالعات انجامشده در طول عمر این نظریه ـاز زمان تحریر رسالۀ اعتباریات در ۱۳۰۶، تا نوشته شدن کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم در ۱۳۳۲ و سپس تاکنونـ تعریفی کاملتر از آنچه در آثار مختلف ایشان آمده، ارائه کرد؟ ۳.