چکیده:
تحولات روی دادهی اخیر در شمال آفریقا و خاورمیانهی عربی که با عناوینی چون بیداری اسلامی و بهار
عربی از آن نام برده میشود تقریبا از اواخر سال 2010 م. از تونس آغاز و اکثر جوامع عربی منطقه را یکی پس
از دیگری درنوردید که منجر به سقوط حکومتهای دیکتاتوری بن علی در تونس، حسنی مبارک در مصر،
قذافی در لیبی و درگیری ها و اعتراضات دامنهدار و خونین در کشورهای بحرین و سوریه گردید. در این میان
بحران سوریه آوردگاه رقابت دو کشور جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی شده است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که علت رفتار متعارض جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی در حران سوریه چیست؟ مقالهی حاضر بر این فرض استوار است که بنیانهای متفاوت هویتی حاکم بر سیاست خارجی ایران و عربستان زمینهی اتخاذ رویکرد متعارض در بحران سوریه را از سوی دو بازیگر فراهم ساخته است. لذا از چارچوب نظری سازهانگاری برای آزمون فرضیه بهره برده شد. مهمترین یافتهی این پژوهش با رویکردی سازهانگارانه این است که ادراکات و برداشت های هویت بنیان در شکل گیری منافع دو کشور و تاثیر آن بر سیاست خارجی، عامل رفتار متفاوت و متعارض دو کشور در سوریه است.
خلاصه ماشینی:
می توان گفت تحت تاثیر هویت های فرا ملی اسلام و پان عربیسم در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام و همچنین جریانات تندروی عرب گرایی همچون جریان پان عربیسم ناصری ، و با توجه به عدم مشروعیت فراگیر خاندان سعودی بر شبه جزیره ی عربستان (تشکیل حکومت سعودی بر اساس تصرف و اجبار نظامی و تحت تاثیر حمایت دولت وقت انگلستان ) سیاست خارجی این کشور بر اساس دیپلماسی مبارزه با تهدید شکل گرفته و بر این اساس این حکومت با بهره گیری از آیین وهابیسم و تبدیل آن به ایدئولوژی مشروعیت بخش خود در جهت حفظ حاکمیت خاندان سعودی و تامین امنیت رژیم ، شکل گرفته است و بر این اساس رابطه ی راهبردی این رژیم با ایالات متحده ی آمریکا ارزیابی می شود.
به سخن دیگر با توجه به رابطه راهبردی سوریه و ایران و اهمیت مناسبات تهران دمشق در وضعیت کنونی و نقش آن در گسترش نفوذ هویت اسلامی ایرانی در خاورمیانه ، ایران رفتار قدرت های خارجی ازجمله عربستان سعودی را در جهت تغییر نظام سیاسی کنونی سوریه و خارج نمودن این کشور از جرگه ی متحدان منطقه ای ایران و به تبع آن قطع ارتباط جمهوری اسلامی ایران با دو متحد سیاسی و استراتژیک حماس و حزب الله تفسیر می نماید.