چکیده:
ورود مفاهیم جدید به دانش روابط بینالملل، طرح مباحث جدید، نظیر اقتصاد سیاسی بینالملل، الهیات سیاسی بینالملل، اخلاق در سیاست بینالملل و... را در پی داشت. ورود مفهوم تمدن نیز مناظرهای نظری پیرامون جایگاه این مفهوم را در روابط بینالملل و زیرمجموعههای آن، نظیر امنیت، سیاست خارجی و... شکل داد. خروجی این مناظره علمی، صورتبندی جدید علمی در این دانش بود. در مقاله حاضر این مسئله بررسی میشود که: تمدن چگونه بر سیاست خارجی اثرگذار خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش، سه سطح تحلیل دولت ملی، دولت تمدنی و جهانی شدن مورد توجه قرار میگیرد تا تمایزات و قابلیتهای دولتهای تمدنی و دولت ملی در وضعیت آنارشیکِ نظامِ بینالملل و همچنین وضعیت جهانی شدن در عرصه سیاست خارجی بررسی شود. به نظر میرسد دولتهای تمدنی در مقایسه با دولتهای ملی، از قابلیتهای بیشتری برخوردارند و از طریق شاخصهای نزدیک به وضعیت جهانی شدن، امکان کنشگری بیشتری در فضای جهانیشده را از خود ظهور و بروز میدهند. تحلیل سیاست خارجی دولت تمدنی نیز متفاوت از تحلیل سیاست خارجی دولتهای ملی خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
در صورتی که تمدن یک وضعیت باشد، از هویت تمدنی خاص خود برخوردار بوده، امکان تعامل میان آنها وجود ندارد و اصل اولی میان آنها جنگ و منازعه خواهد بود؛ اما در صورتی که رویکردی سازهانگارانه و برساختهای به تمدن داشته باشیم، تمدنها اموری رابطهای یا فرایندی هستند که متکثر و تکثرگرا بوده، پیوسته در حال دگرگونی هستند و ازاینرو، در ایجاد نظم و فرایند صلحسازی نقش مثبتی ایفا خواهند کرد (see: Hobson, 2007: 15; hall and Jackson, 2007; Katzenstein, 2010).
همچنین میتوان این پرسش بنیادین را در باب ماهیت تمدن (وضعیت/فرایند)، به شاخصههای تمدن بازگشت داد؛ زیرا تمدن، از یک سو محمل ویژگیهایی (هویت تمدنی) است که امکان تفسیر آن بـه امـری ایستا و ثابت را فـراهم میکند و از سـوی دیگر، ویژگیهای دیگری دارد که بر تغییر، تحول و پروسه بودن آن دلالت دارد که مهمترین Civilizational identity.
این بخش در جستوجوی این امر است که چنانچه دولتهایی که در یک گستره تمدنی شکل میگیرند، مرتبط با نوع تعریف از تمدن (مادی/معنوی) باشند، یعنی ایده هدایتگر آن تمدن در ساخت دولت نقش داشته باشد، آن دولت به دولتی تبدیل میشود که از آن به «دولت تمدنی» یاد شده است که کارکردهای خاص خود را داشته، با دولت ملی تمایزاتی دارد (عبدخدایی، 1393؛ katzenestien, 2011).
الف) شبکهسازی بعد نخست چگونگی اثرگذاری تمدن بر سیاست خارجی به این صورت است که تمدنها از طریق شبکهسازی اجتماعی، امکان ارتباط میان حوزه تمدنی خود را فراهم میکنند.