چکیده:
ایالات متحدۀ آمریکا پس از فروپاشی اتحاد شوروی در جایگاه هژمون نظام بینالملل قرار گرفت و پس از رویداد تروریستی یازده سپتامبر 2001، بهطور مستقیم به منطقۀ آسیای مرکزی وارد شد. دستگاه سیاست خارجی کاخ سفید در دوران رؤسای جمهوریِ جمهوریخواه و دموکرات این کشور از سال 1991 تاکنون، هدفهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی متعدد خود را بر اساس راهبرد کلان این کشور و با ابزارها و روشهای متناسب پیگیری کرده است تا هژمونی جهانی آمریکا حفظ و تقویت شود. این نوشتار با مطالعۀ مقایسهای سیاست خارجی آمریکا در دوران ریاست جمهوری «جرج دبلیو بوش» و «باراک اوباما» رؤسای جمهوری جمهوریخواه و دموکرات این کشور پس از یازده سپتامبر 2001، در پی یافتن پاسخ این پرسش اساسی است که سیاست خارجی ایالات متحده در برابر هر یک از پنج جمهوری قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان بهطور خاص و کل این منطقه بهعنوان محل رقابت قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای، در دوران ریاست جمهوری بوش و اوباما چه تفاوتها و شباهتهایی داشته است؟ نتیجۀ این مطالعۀ مقایسهای که در بستر رهیافت نظری نوینی از نظریۀ کلان لیبرالیسم انجام شده حاکی از درستی این فرضیه است که تیم بوش یکجانبهگرایانه و بر اساس خوانشی تهاجمی از لیبرالیسم، تلاش کرده است هدفهای واشنگتن را در آسیای مرکزی با ابزارهای سخت محقق کند. دولت اوباما برای تحقق همان هدفها در قالب سازوکارهای جمعی و نهادهای بینالمللی از ابزارهای نرم بهره گرفته و بهصورت چندجانبهگرایانه، دیپلماسیمحور و بر اساس خوانشی تدافعی از لیبرالیسم عمل کرده است.
خلاصه ماشینی:
ايـن نوشتار با مطالعۀ مقايسه اي سياست خارجي آمريکا در دوران رياست جمهوري «جرج دبليـو بـوش » و «باراک اوباما» رؤساي جمهوري جمهوريخواه و دموکرات اين کشور پس از يازده سـپتامبر ٢٠٠١، در پي يافتن پاسخ اين پرسش اساسي است که سياست خارجي ايالات متحـده در برابـر هـر يـک از پـنج جمهوري قزاقستان ، ترکمنستان ، قرقيزستان ، تاجيکستان و ازبکستان به طـور خـاص و کـل ايـن منطقـه به عنوان محل رقابت قدرت هاي بزرگ منطقه اي و فرامنطقـه اي، در دوران رياسـت جمهـوري بـوش و اوباما چه تفاوت ها و شباهت هايي داشته است ؟ نتيجۀ اين مطالعۀ مقايسه اي که در بستر رهيافت نظـري نـويني از نظريـۀ کـلان ليبراليسـم انجـام شـده حـاکي از درسـتي ايـن فرضـيه اسـت کـه تـيم بـوش يک جانبه گرايانه و بر اساس خوانشي تهاجمي از ليبراليسم ، تلاش کرده است هدف هاي واشـنگتن را در آسياي مرکزي با ابزارهاي سخت محقـق کنـد.
براي نمونه بوش با حمله به افغانسـتان در کشورهاي آسياي مرکزي پايگاه نظامي تأسيس و تلاش کـرد ليبـرال دموکراسـي را بـه طـور تحميلي رواج دهد که انقلاب رنگي قرقيزستان و واکنش منفي دولت ازبکستان بعد از رويـداد انديجان نمونه هاي برجستۀ اين نوع سياست هستند.
سياست خارجي آمريکا نسبت به آسياي مرکزي در دوران رياست جمهوري جرج دبليو بوش (٢٠٠٩-٢٠٠١) رويداد ١١ سپتامبر بـر کـل سياسـت خـارجي آمريکـا تـأثير چشـمگيري گذاشـت کـه آغـاز رونـد يک جانبه گرايي، تعريف تروريسم بين المللي بـه عنـوان تهديـدي عليـه خـود و مجازشـمردن جنـگ پيش دستانه براي واشنگتن ، مهم ترين تأثيرهاي اين رويداد بر سياست خارجي آمريکا بود.