چکیده:
«دوستی» از جمله فضیلت های بنیادین در اندیشه سیاسی کلاسیک بوده است که حتی فضیلت های مهمی چون عدالت را نیز تحت الشعاع قرار می داد. با این حال، این مقوله با ظهور وضعیت مدرن و تحولات فکری صورت گرفته در دوران پس از رنسانس به محاق رفت. بازگشت مجدد متفکرانی چون نیچه به این هنجار، زمینه را برای مطرح شدن مجدد آن در اندیشه سیاسی معاصر فراهم آورد. در این میان، ژاک دریدا و یورگن هابرماس، دو متفکری هستند که به دو شیوه متفاوت به احیای این مقوله در دنیای معاصر پرداخته اند؛ اولی با نگرشی بدبینانه، به واسازی روایت های «دوستی» در تاریخ اندیشه سیاسی پرداخته و آنها را مورد نقد بی رحمانه خویش قرار می دهد، و دیگری، با ابتنا بر مقوله «همبستگی»، بدیلی معاصر را برای هنجار «دوستی» عرضه می کند. هنجاری که همزمان توجه به حقوق خصوصی و عمومی را در خویش دارد.
خلاصه ماشینی:
در اين ميان ، ژاک دريدا و يورگن هابرماس ، دو متفکري هستند که به دو شيوه متفاوت به احياي اين مقوله در دنياي معاصر پرداخته اند؛ اولي با نگرشي بدبينانه ، به واسازي روايت هاي «دوستي » در تاريخ انديشه سياسي پرداخته و آنها را مورد نقد بي رحمانه خويش قرار مي دهد، و ديگري ، با ابتنا بر مقوله «همبستگي »، بديلي معاصر را براي هنجار دا*شدانگاشجتروبييت دکمتدرري فلوسفعه ضسوياسي هيأت علمي پژوهشکده مطالعات «دوستي » عرضه مي کند.
دوستي مقوله اي است که افراد جامعه را چنان به يکديگر نزديک مي سازد که در عين توجه جدي به منافع شخصي خود، از لزوم در نظر گرفتن منافع ديگران (که همانا دوستان هستند) نيز غافل نمي مانند و اصل «اشتراک » را –که در نظر ارسطو «همه چيز دوستان را در بر مي گيرد» (a١٢٦٣:Ibid)- چنان گسترش مي دهد که همه ي افراد جامعه خود را يک کل واحد مي بينند و در نتيجه براي منفعت و سلامت آن تلاش مي کنند.
اراسموس ، که رابطه ي دوستانه ي وي با سر توماس مور بسيار مشهور است ، در آثار خود، با وجود آن که براي دوستي اهميت زيادي قائل مي شود و دوست را «دارويي شيرين » معرفي مي کند که هميشه «لذت بخش و مفيد است » (١٩٧٨١٤٤,Erasmus)، اين مقوله را نه مرتبط با «فضيلت » که بيشتر مربوط به «وفاداري » مي داند و بدين شکل فرض محوري انديشه کلاسيک مبني بر اين که دوستي کامل تنها در ميان افراد ِ بافضيلت ممکن است ، را کنار مي گذارد (٧١ :١٩٨٧ ,Gentrup).