چکیده:
وقتی از آنارشی ، خصوصا در سطح بین المللی ، سخن به میان می آید، لاجرم ذهن انسان به سمت وضعیت طبیعی و فقدان نظم یا وضعیت شبه مدنی و فقدان حکومت مـی رود. به عبارت دیگر، مفهوم آنارشی به منزلة یک مفهوم لازمان و لامکان نمایان می گردد کـه به نحو فراتاریخی در هر زمان و مکانی قابل اعمـال اسـت . ایـن امـر مـی توانـد باعـث سوءفهم در مناسبات بین المللی و در نتیجه ، برداشت نادرست از نظریة روابط بین الملل شود. بدین دلیل ، در مقالة حاضر تلاش می شود که با تبارشناسی مفهوم آنارشی ارتبـاط آن در دیدگاههای گوناگون نظریة بین المللی با رویه های گفتمانی وقت بررسـی شـده و گسست های آن عیان گردد. این مهم در چند مرحله انجام می شود: نخـست ، در مقدمـه پس از بیان مساله به روش این مقاله در مطالعة آنارشی عنایت می شود. دوم، رویکـرد لیبرال نظریة بین المللی در مورد مفهوم آنارشی مورد بررسی قرار می گیرد. سوم، تفاوت نگاه واقع گرایان به مفهوم آنارشی بیان می شود. چهارم، هم کاری در جامعـة آنارشـیک در محور بحث قرار می گیرد. پنجم ، تردید جریـان بازانـدیش گـرای روابـط بـین الملـل * استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی (s_m_ghavam@hotmail.com). ** دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه تهران. نسبت به وجود آنارشی در سطح بین المللی مورد بررسی واقع مـی شـود. سـرانجام، بـا استفاده از مفاهیم خرد، تغلب ، نصیحت و احسان در نگاه فردوسی ، خواجه نصیرالـدین توسی ، امام محمد غزالی و سعدی، چارچوبی برای فهم محـیط بـین المللـی بـه دور از دووجهی سلسله مراتب / آنارشی غربی ارائه می گردد.
خلاصه ماشینی:
راجر مسترز آنارشي را در قالب عناصر سياست جهاني آنارشـيک تبيـين مـي کنـد و معتقد است اين مقوله چهار عنصر دارد: الف ) فقدان حکومت رسمي با قدرت قـضاوت و مجازات؛ ب) استفاده از خشونت و خودياري اعـضا بـراي دسـتيابي بـه اهـداف؛ ج) استخراج قانون و الزامات اخلاقي از رسوم يا چانه زني هاي مـستقيم ؛ و د) وجـود اصـل سازماني غالب که واحدهاي سياسي را ايجاد مي کند (٦١٩-٥٩٥ ,١٩٦٤ ,Masters).
وي معتقد است در حالي که «ليبراليسم بر ايـن نکتـه تمرکـز دارد که چگونه منازعة داخلي ، و نه آنارشي بين المللي ، پيامدهاي زيربهينـه (suboptimal) را تحميل مي کند» (٥٣٧ ,١٩٩٧ ,Moravcsik)، نهادگرايي هماننـد واقـع گرايـي ترجيحـات دولت را ثابت و برونزا تلقي کرده، به دنبال تبيين سياست دولت به منزلة کـارکرد تغييـر در محيط ژئوپليت ي کي بوده و بر شيوههايي تمرکز دارد کـه در آن آنارشـي بـه پيامـدهاي زيربهينه مي انجامد (٥٣٦ ,١٩٩٧ ,Moravcsik).
ويليامز معتقد است «حالت طبيعي » مورد نظر هابز و ادعاي شباهت اين حالت با وضـعيت روابط بين المللي ، هـابز را در دل سـنت واقـع گـراي روابـط بـين الملـل جـاي داده اسـت (١٩ ,٢٠٠٥ ,Williams).
بـه نظـر مـي رسـد حـق بـا وي باشد، چون جوزف گريکو نيز استدلال کرده است که آنارشي باعث مي شود يـک دولـت در مورد استقلالش نگران باشد و اين نگراني مستلزم توجه بـه قـدرت نـسبي سـاير دولـت هـا است (٦٤٢ ,٢٠٠٣ ,Mosher).
٤. مکتب انگليسي : هم کاري در جامعة آنارشيک به نظر مي رسد تمام نظريه پردازان مکتب انگليسي خود را پيرو ايدهاي مـي داننـد کـه بـر اساس آن علي رغم وجود آنارشي در سطح بين المللي ، امکان هم کاري نيـز وجـود دارد.