چکیده:
علامیه جهانی حقوق بشر که در دهم دسامبر 1948 م با چهل و هشت رای موافق و هشت رای
ممتنع به تصویب رسید از همان ابتدای شکل گیری مقدمات آن، مناقشات مهمی را برانگیخت
و تفاوت های بنیادی فراوانی را در ارزش ها و فرهنگ های ملل آشکار ساخت. این مناقشات و
تفاوت ها، سرانجام در دو قلمروی »بین تمدنی « و »درون تمدنی «، و سه عرصة »فلسفی ،«
»تاریخی « و »عملی « آرایش یافت. یکی از پایدارترین مسائل این بود که حقوق بشر را باید بر
چه مبنایی اعلام کرد. تاریخچه اعلامیه مشخص می کند که مسائل مورد بحث در آن دوران و
دیدگاه هایی که الهام بخش روایت نهایی »اعلامیة حقوق بشر « بودند، در اساس، به یک منظومة
فلسفی غربی مربوط می شدند. سنّت های فلسفی و حقوقی غیر غربی که شاید می توانستند
خواسته های آرمانی متفاوت یا تکمیلی حقوق بشر را مطرح سازند به ندرت در مذاکرات و
مشورت ها مدنظر قرار گرفتند. حتی آن بخش از اعضای کمیسیون حقوق بشر که نمایندگی
کشورهای غیر غربی را بر عهده داشتند، در اغلب موارد، خود در غرب یا در موسساتی درس
خوانده بودند که نمایندگان قدرت ها و اندیشه های غربی در کشورشان بودند. بنابراین اگرچه
گهگاه به سنّت های غیر غربی مانند آیین کنفسیوس یا اسلام ارجاعاتی می شد، اما ارجاع به
سنّت های غربی بر نظرخواهی هایی که به تدوین نهایی »اعلامیه جهانی « انجامیدند، سخت
مسلط بود.
خلاصه ماشینی:
ایزوتسو، به عنوان نمونه، به نسبتسنجی میان کلام سنتی مسلمانان و نظام واژگانی قرآن میپردازد و در تلاش برای تعمیم ارزیابی خود به دیگر نظامهای معرفتی مسلمانان می نویسد: اگر از یک سو، واژگان کلامی، به لحاظی، ادامه و گسترش واژگان قرآنی است و به همین جهت، بیشتر مصالح و مواد خود را از قرآن میگیرد و با وجود این، از سوی دیگر، با سازماندادن به کل مصالح، بنا بر اصل سازمان و ساخت بخشیدن به آنها, یک دستگاه تصوری مستقل است، آنگاه باید اختلاف میان این دو را به صورت عمده در جنبة «نسبی» اصطلاحات کلیدی جستوجو کرد.
به لحاظ نظری، چه نسبتی بین حقوق بشر و نظام معنایی قرآن، از یک سوی، و دستگاههای تصوری یا حوزههای معناشناختی ملحوظ در دانشهای سنتی مسلمانان، از سوی دیگر، وجود دارد؟ بخش چهارم: سنت اسلامی و حقوق بشر؛ حرکت در نشانهها سنت در این مقاله، نه به مفهوم رایج در اصول فقه، بلکه به معنای روش شناختی است که در مقابل «تجدد» قرار دارد و به مجموعهای از میراث فکری و دانش تاریخی ما اطلاق میشود.
به نظر میرسد که در قرن بیستم و در شرایط تنظیم اعلامیه جهانی حقوق بشر، نظام نشانهای غرب، که به شدت فعال است، با حرکت دادن معانی نسبی واژگان کلیدی خود به درون دیگر فرهنگها، از جمله فرهنگ سنتی اسلامی، تلاطم نشانهشناختی مهمی در نظامهای سنتی مسلمانان ایجاد کرده است.
بند سوم: گسترش و بومیشدن حقوق بشر در جهان اسلام چنانکه گذشت، حقوق بشر، نشانهای از نشانههای کانونی فلسفه جدید است که خود را وارد نظام معنایی مسلمانها کرده است.