چکیده:
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه ابعاد مختلف رابطه با خانواده همسر در افراد راضی و ناراضی از ارتباط با خانواده همسر بود. نمونه گیری به شیوه در دسترس از 6 شهر بزرگ ایران صورت گرفت. تعداد 735 نفر به پرسش نامه ارتباط با خانواده همسر پاسخ دادند. پس از بررسی نمره رضایت افراد از رابطـه با خـانـواده همسر، نمـرات صـدک 80 و 20 تعیین و افراد دارای نمرات بالاتر و پایین تر از این نمرات به عنوان افراد راضی و ناراضی از ارتباط مشخص شدند. در نهایت 167 نفر به عنوان افراد راضی و 166 نفر به عنوان افراد ناراضی از رابطه با خانواده همسر مشخص شدند و پاسخ های آن ها به پرسش نامه رابطه با خانواده همسر مقایسه شد. بر اساس نتایج، زنان از رابطه با خانواده همسر ناراضی تر از مردان بودند. هم چنین ساکنین شهرهای تهران و کرج میزان رضایت کمتری از رابطه با خانواده همسر در مقایسه با ساکنین سایر شهرها گزارش کرده بودند. از طرفی افرادی که شهر محل سکونت خود، خانواده اصلی شان و خانواده همسرشان مشابه بود میزان رضایت بیشتری را به نسبت سایرین نشان دادند. هم چنین یافته ها حاکی از وجود تفاوت هایی در دو گروه راضی و ناراضی از رابطه با خانواده همسر در موارد دیگری همچون روند تحول رابطه با خانواده همسر، علل ایجاد تعارضات با خانواده همسر، موضوعات تعارض با خانواده همسر، نحوه واکنش به تعارضات با خانواده همسر، میزان سهم خانواده همسر در تعارضات زناشویی و میزان دریافت و ارائه کمک های مالی و غیرمالی بین زوج و خانواده همسر بود. بر اساس یافته¬ها مشخص شد که عوامل چندی با میزان رضایت از رابطه با خانواده همسر مرتبط هستند. این عوامل به سه دسته اصلی کنش ها و واکنش ها در فرد، خانواده همسر و همسر تقسیم می شوند. کنش ها و واکنش های این سه جزء و تعاملات بین آن ها می تواند میزان رضایت از رابطه با خانواده همسر را رقم بزند.
خلاصه ماشینی:
نگاهي به تحقيقات انجام شده درباره زوجين و عوامل مؤثر بر سازگاري زناشويي در جامعه ايران نيز نشان مي دهد که متغيرهايي چون ويژگي هاي شخصيتي (شاکريان، ١٣٩١؛ گل پرور، طاهريزاده و اسماعيلي ، ١٣٩٠)، مهارتهاي مذاکره و حل مسئله (صادقي ، مظاهري و موتابي ، ١٣٩٢)، مهارتهاي تنظيم هيجان و حل تعارض (بهرامي ، ندايي ، جزايري و فاتحي زاده، ١٣٩٢؛ بيرامي ، باباپور، هاشمي ، اسمعلي و بهادري، ١٣٩٢) با سازگاري زناشويي در زوجين ايراني ارتباط دارند.
نقش ارتباط زوجين با خانواده يکديگر آنقدر مهم است که در پژوهش هاي انجام شده در زمينه شناسايي عوامل پيش بيني کننده طلاق در ايران، عامل مذکور جزو ٥ عامل اول و مهم پيش بيني کننده طلاق معرفي شده است (فاتحي زاده، بهجتي و نصراصفهاني ، ١٣٨٤؛ ساماني ، ١٣٨٦؛ زرگر و نشاطدوست ، ١٣٨٦؛ قطبي ، هلاکويي ، جزايري و رحيمي ، ١٣٨٦؛ مظاهري، صادقي ، روشن ، اشتريان، احمدي، حميدي و همکاران، ١٣٨٧).
تاکنون مطالعاتي در زمينه تأثير خانوادههاي اصلي زن و مرد بر کيفيت رابطه زناشويي آنها در ايران انجام شده است اما نگاه آنها به مسئله بيشتر از بابت پاسخ به اين سؤال بوده است که ارتباط افراد با خانواده اصلي خودشان بر کيفيت روابط زناشويي آنها چه تأثيري خواهد داشت که نتايج آنها نشان داده است برقراري روابط مؤثر بين فرزندان و اعضاي خانواده اصلي و تمايزيافتگي از خانواده اصلي ، پيش نياز مهمي براي سلامت روان و ايجاد رابطه موفق آنها با همسرشان در آينده مي باشد (آريامنش ، فلاحچاي و زارعي ، ١٣٩٢؛ زارعي ، فرحبخش و اسمعيلي ، ١٣٩٠).