چکیده:
بحث درباره دیدگاه ارسطو و ابنمسکویه، فیلسوفان اخلاق یونان و جهان اسلام، ازاینرو، اهمیت دارد که آنها به نوعی جزو اولین کسانی هستند که به اخلاق فضیلت پرداختهاند، ازاینرو، اولین قدم در شناخت اخلاق فضیلت از نگاه آنها این است که به بررسی چیستی فضیلت از منظر این دو اندیشمند بزرگ بپردازیم. اما آنچه در بررسی چیستی فضیلت از منظر این دو به چشم میخورد، یکی مشترک بودن آنها در برخی از مفاهیم، مانند اهمیت دادن به عقل و گنجاندن حدوسط در تعریفهایشان است، هرچند در بیان حدوسط و چگونگی آن با هم تفاوت دارند؛ و دیگری اختصاصات تعریفشان است؛ بهگونهایکه هر کدام تعریف خاصی از فضیلت دارند؛ نکات دیگر، تفاوت نگاه ارسطو به نفس و تقسیمات آن با نگاه ابنمسکویه، میزان تاثیرپذیری اخلاق فضیلت اسلامی از اخلاق فضیلت یونان، و چگونگی تاثیر ابنمسکویه از افلاطون و ارسطوست.
مقاله حاضر به روش تحلیلی ـ توصیفی به این مهم میپردازد و زوایای مختلف تعریف فضیلت را از مباحث این دو فیلسوف استخراج به مقایسه آنها با یکدیگر میپردازد.
خلاصه ماشینی:
اما آنچه در بررسی چیستی فضیلت از منظر این دو به چشم میخورد، یکی مشترک بودن آنها در برخی از مفاهیم، مانند اهمیت دادن به عقل و گنجاندن حدوسط در تعریفهایشان است، هرچند در بیان حدوسط و چگونگی آن با هم تفاوت دارند؛ و دیگری اختصاصات تعریفشان است؛ بهگونهایکه هر کدام تعریف خاصی از فضیلت دارند؛ نکات دیگر، تفاوت نگاه ارسطو به نفس و تقسیمات آن با نگاه ابنمسکویه، میزان تأثیرپذیری اخلاق فضیلت اسلامی از اخلاق فضیلت یونان، و چگونگی تأثیر ابنمسکویه از افلاطون و ارسطوست.
ارسطو فضیلت را چنین تعریف میکند: «فضیلت ملکهای است که حدوسطی را (که میان دو عیب، یعنی افراط و تفریط قرار دارد) انتخاب کند که برای ما درست و با موازین عقلی سازگار است؛ با موازینی که مرد دارای حکمت عملی، حدوسط را با توجه به آنها معین میکند» (ارسطو، 1378، کتاب دوم، فصل ششم، ص 66).
ارسطو در این سخن، به فضیلت اخلاقی نظر دارد؛ زیرا این فضیلت در حوزۀ عواطف عاری از خرد و در حوزۀ عمل اثر میبخشد و در این حوزه، افراط و تفریط وجود دارد؛ برای مثال در مورد لذت و درد میتوان به نحو نادرست، یعنی زیاد و کم، احساس کرد؛ درحالیکه به عکس احساس آنها به هنگام درست و در مورد موضوعات درست و در برابر اشخاص درست و به علت درست و به نحو درست، هم حدوسط است و هم بهترین و همین خود خاصیت فضیلت است.