چکیده:
آیا میتوان از فلسفۀ فرهنگ هردر، الگویی(مدلی) برای آنچه امروزه فلسفۀ میان فرهنگی مینامند برداشت کرد؟ از آنجا که فلسفۀ میان فرهنگی، اندیشهای است که در دنیای معاصر مطرح میشود، برای آن که بتوانیم هردر را در راستای این اندیشه بازخوانی کنیم، ناگزیر باید به مولفههای فلسفۀ میان فرهنگی در جهان معاصر توجه یابیم؛ تلقی رام ادهر مال و در یک مورد ویمر به همین مقصود مطرح خواهد شد. مهمترینِ این مولفهها از این قرارند: رد ایدههایی از قبیلِ اروپامحوری، جهان رواگری، مرکزگرایی و نسبیتگرایی؛ در عین حفظ هویتها، تکثرها و مرکزها. با توجه به این مولفههای موجود در مال و ویمر (به شرحی که در متن خواهد آمد) به بازخوانی بخشهایی از اندیشههای فلسفۀ فرهنگ هردر میپردازیم تا اندیشههای پنهانِ هردردر این موضوعِ معاصر آشکار شود. هردر، پیش از دورۀ معاصر، با اندیشۀ تکثر فرهنگی، بستر اندیشۀ میانفرهنگی را در فلسفۀفرهنگ خود آماده ساخت و با نقد اروپامحوریِ روشنگری و نژادگراییِ فلاسفۀ نامیِ این دوره، بزرگترین مانع را از راه آن برداشت. مرز دقیق اندیشۀ هردر، آنجاست که در عین باور به تکثر فرهنگی، حفظ هویتها، مرکزیتها و «تفاوت»ها، راه را بر نسبیتگراییِ بنیادین و شکاکیت بسته است، چنانکه در عین باور به امور یاد شده در و پنجرههای ارتباطات یا گفتگوی چندجانبه را در «منادها»ی فرهنگی و تمدنی گشوده است؛ گفتگویی که میتواند به داد و ستد آگاهانه و انتخابی در فرهنگها و تمدنها منجر شود و انسانها را در انسانیت گرد آورد.
خلاصه ماشینی:
فلسفۀ میان فرهنگی بر مبنای فلسفۀ فرهنگ هردر محمد مشکات (نویسنده مسئول ) علی اصغر مصلح چکیده آیا میتوان از فلسفۀ فرهنگ هردر، الگویی(مدلی) بـرای آنچـه امـروزه فلسـفۀ میـان فرهنگـی مینامند برداشت کرد؟ از آنجا که فلسفۀ میان فرهنگی، اندیشه ای است که در دنیای معاصر مطـرح میشود، برای آن که بتوانیم هردر را در راستای این اندیشه بازخوانی کنیم ، ناگزیر باید به مولفه های فلسفۀ میان فرهنگی در جهان معاصر توجه یابیم ؛ تلقی رام ادهر مال و در یک مورد ویمر به همـین مقصود مطرح خواهد شد.
مرز دقیق اندیشۀ هردر، آنجاسـت کـه در عـین بـاور بـه تکثـر فرهنگی، حفظ هویت ها، مرکزیت ها و «تفاوت »ها، راه را بر نسبیت گرایی بنیادین و شـکاکیت بسـته است ، چنان که در عین باور به امور یاد شده در و پنجره های ارتباطات یـا گفتگـوی چنـدجانبـه را در «منادها»ی فرهنگی و تمدنی گشوده است ؛ گفتگویی که میتواند به داد و ستد آگاهانه و انتخابی در فرهنگ ها و تمدن ها منجر شود و انسان ها را در انسانیت گرد آورد.
پرسش هایی از این قبیل که نسبت جوامع و فرهنگ ها با یکدیگر چگونه قابل تبیین است ؟ اروپـا محـوری دقیقـا چـه معنایی دارد؟ آیا با دیگری باید به گفتگو پرداخت یا باید به تک گـویی معتقـد بـود؟ آیـا باید با دیگری به ستیز پرداخت یا باید در تلاش برای گفتگو بود؟ در فرض دوم بایـد بـه دیالوگ معتقد بود یا پلی لوگ ؟ مساله میانه چگونه قابل تبیین اسـت ؟ بـه عبـارت دیگـر میانه چگونه قابل ترسیم است ؟ رابطه سنت با مدرنیته چیست ؟ رابطه هویت و دیگـری را چگونه می توان تبیین کرد؟ آینده فرهنگ ها چگونه است ؟ با اطـلاع از پرسـش هـایی از این دست که در دوره معاصر مطرح است ، بهتر میتوان از فلسفۀ فرهنگ هردر ، در باب فلسفۀ میان فرهنگی وی، به استنباط پرداخت .