چکیده:
رویارویی پدر و پسر از جمله موتیفهایی است که در بسیاری از اسطورهها، آثار حماسی، افسانهها، قصههای عامیانه و یا حتی در روایتهای مذهبی جهان دیده میشود. بستر این رویارویی عموماً نوع ادبی حماسه است. در بسیاری از این رویاروییها با نوع ادبی تراژدی روبهرو هستیم. در این مقاله، سه داستان «ادیپوس شهریار»، «رستم و اسفندیار» و «رستم و سهراب» تحلیل شدهاند. مسئلة پژوهش حاضر این است که در حماسههایی که روایتگر این رویاروییها هستند، هرچند با توجه به تعریف تراژدی، «ساختی» همانند دارند، آنکه در فرجام نمونة یونانی مغلوب میشود و میمیرد، پدر و در نمونة ایرانی، پسر است. در پاسخ به چرایی این مسئله بدین نتیجه رسیدیم که پیشینة تراژدی و ساختار فرهنگی یونان باستان که حاصل دموکراسی و گفتگو در آن فرهنگ است، دلیل فرجام نمونة یونانی است و در باب چرایی مرگ پسر در نمونة ایرانی، تقابلهای دوگانه، تلاش در حفظ نمونة نخستین و ذهنیت تکصدا که در آن، نفی حضور دیگری رقم میخورد، دلیل اصلی امر است.
خلاصه ماشینی:
آنتونی پـاتر نیز چنین دیدگاهی دارد و میگوید: «به نظر من ، داستانی که به طور کامل و واضح تمام ویژگی های مضمون پدر و پسر را نشان می دهد، داستان مشهور هیلد براند نیست که همانند شعر قرن هجـدهم پرتکلف است و با این حال ، یک قطعه و بریده است ، بلکه بخش رستم و سـهراب شاهنامۀ ایرانی است » (پاتر، ١٣٨٤: ٢٠).
با توجه به کیفیت این رویارویی و اختلاف آن در حماسه های ایرانی و یونـانی، چـرا در نمونۀ ایرانی، این تقابل به مرگ پسر مـیانجامـد، ولـی در نمونـۀ یونـانی بـا مـرگ پـدر روبه رو هستیم و دلیل این تفاوت چیست ؟ در پیوند با این موضوع ، میتوان به پژوهش های ذیل اشاره کرد: ـ ناصر علیزاده خیاط و سجاد آیدنلو در مقالۀ «بازشناسـی مضـمون حماسـی ـ اسـاطیری رویارویی پدر و پسر در روایتی از تذکرۀالأولیاء»، اجزای ساختاری داسـتان ابـراهیم ادهـم و پسرش را با داستان رستم و سهراب ، روایت ایرلندی کوچولائین و کنلای، و روایت روسی ایلیا مورمیث و سکلنیک مقایسه کرده اند و بدین نتیجه رسیده اند که طرح کلی این داسـتان بر اساس الگوی داستان رستم و سهراب است ، امـا بـه دلیـل وجـود عناصـر و ویژگـی هـای عرفانی چون سفر حج ، تجردطلبی، قرائت قرآن و مردن در تذکرۀالاولیاء تفـاوت هـایی هـم بین آن ها دیده می شود (ر.
امـا به این قطعیت نیز نمی تـوان حکـم کـرد؛ زیـرا حماسـه هـای «رسـتم و سـهراب » و «رسـتم و اسفندیار» در شاهنامه ، هرچند برای اجرا و نمایش در صحنه نوشته نشده اند، واجـد بسـیاری از مختصـات تـراژدی هسـتند و از ایـن منظـر مـی تـوان بـا انـدکی تسـامح و نظـر بـه همـان ویژگی های کلی قائل به وجود تراژدی در شاهنامه بود.