چکیده:
در تاریخ روابط خارجی ایران، تحولات بلوچستان طی دوره قاجار از جنبه های مختلف دارای اهمیت است. بلوچستان آخرین بخش از ایران بود که دولتمردان قاجاری قصد گسترش قدرت خود در آن را داشتند و اما برخلاف سایر نواحی ایران، تسلط تدریجی دولت مرکزی در بلوچستان با مخالفت خارجی روبه رو شد. انگلیسی ها که در هند حضور داشتند و تسلط شان بر هند در حال کامل شدن بود، به مقابله با نفوذ ایران برآمدند. در این مقاله، نحوه تقابل سیاست ایران و انگلیس بر سر بلوچستان بررسی خواهد شد و به این سه پرسش، پاسخ داده می شود: دلایل تقابل این دو دولت در بلوچستان چه بود؟ دولتمردان ایران در برابر انگلیسی ها چه اقدامی کردند؟ آیا این اقدامات می توانست موحب حفظ منافع ایران در برابر انگلیسی ها شود؟ مراجعه به اسناد و منابع معتبر، ضمن پاسخ به این پرسش ها، فرازهایی از روابط خارجی ایران با تاکید بر منطقه جنوب شرقی ایران را روشن می کند و نتایج فعالیت های دیپلماسی دو دولت را در دوره مورد بحث آشکار می سازد و بیان می کند که انگلیسی ها با فعالیت های هوشمندانه دیپلماتیک، همواره برندگان این عرصه تقابل سیاسی بوده اند.
خلاصه ماشینی:
اما انگلیسیها در این زمان تصور میکردند که : «دولت ایران هر قدمی که به سمت هندوستان برمیدارد، به طور قطع به اشارة دولت روس است » (هنت ، ١٣٢٧: ٣) و از آنجایی که دولت روسیه بعد از معاهدة ترکمانچای نفوذ زیادی در ایران به دست آورده بود، انگلیسیها تصمیم ایران را به پیشروی در سرزمین های شرقی زمینه سازی برای حضور روس ها در مرزهای هندوستان میدانستند و از آنجا که روس ها در این زمان مشغول پیشروی در آسیای مرکزی بودند و انگلیسیها عقیده داشتند که روس ها هیچ گاه از قدم هایی که به جلو برداشته اند، بازگشت نخواهند کرد و سیاست جاه طلبیشان آنها را مدام به جلو تشویق خواهد کرد؛ بر این اساس ، انگلیسیها در صدد ممانعت از پیشروی ایران به سوی شرق برآمدند که اولین مورد، مسألۀ هرات بود.
معاهده هرات راه را برای دخالت انگلیسیها در بلوچستان نیز باز کرد و در کمیسیون های تحدید مرزهای بلوچستان ، دولت انگلیس هر چند در ظاهر به میانجیگری میپرداخت ، اما در واقع طرف اختلاف ایران بود.
(944/3 در پی چنین اوضاع مناسبی بود که گلداسمید اصرار در تعیین حدود بلوچستان قبل از سیستان را داشت و در واقع ناآرامیهای افغانستان دستاویزی بیش نبود، زیرا هر چند دولت ایران حکمیت انگلیس را در موضوع سیستان پذیرفته بود، اما حاضر نبود که به گسترش مرزهای خود در مناطق شرقی و قلمروی خان کلات خاتمه دهد.