چکیده:
محققان حوزه نوآوری معتقدند که نوآوری دیگر تنها ساختار اقتصادی یا فرایند فنی نیست و آن را می¬توان در قواره پدیدهای اجتماعی دانست. جهاد سازندگی نیز یکی از نهادهای نوظهور انقلاب اسلامی است که توانست در روندی رو به رشد به توسعه خدمات اجتماعی بپردازد و بخشی از نیازهای روز جامعه را در دوره حیات خود به گونههای نوآورانه نسبت به ساز و کارهای موجود و بوسیله مردم و سازماندهی مردمی برآورده سازد. لذا از این منظر می¬توان جهاد سازندگی را به مثابه یک نهاد نوآور اجتماعی مورد مطالعه قرار داد. بنابراین محقق در این تحقیق به دنبال این است تا مبتنی بر راهبرد تحلیل مضمون و با استفاده از تحلیل بیش از ۳۰ مصاحبه¬های هدفمند و اسناد و تحقیقات مرتبط انجام شده با این نهاد، الگوی شکل¬گیری نوآوری اجتماعی در جهاد سازندگی را تشریح کند. هم¬چنین به علت عدم دسترستی به تمامی اعضای مدیران و متخصصان مرتبط در جهاد در این تحقیق از رویکرد نمونه¬گیری غیر احتمالی و با شیوه گلوله برفی استفاده شد. مبتنی بر نتایج، این الگو فرایندی است که با "ایجاد اضطرار محرک بر محوریت ولی" شروع شد و با "شکل¬گیری اولیه مبتنی بر نیت¬مندی جهادی و تربیت نوین اسلامی" ادامه یافت و بر بستر "ساختاری جهادی" و در محیط و فرهنگی با "کنش جهادی" توسعه و قوام پیدا کرد و در نهایت موجب "بسیج عمومی و احیای فرهنگ یاریگری" به منظور رفع نیازهای جامعه توسط آحاد مردم شد.
خلاصه ماشینی:
در مجموع، همان گونه که بیان شد، جهاد سازندگی نهادی است که توانسته بخشی از نیازهای روز جامعه را در دوره حیات خود به گونههای نوآورانه نسبت به ساز و کارهای موجود براورده سازد و یکی از مهمترین مزیتهای ویژه آن نیز این بود که هم بخش اعظمی از خدمات آن برای مردم بود و هم رفع نیازها به وسیله مردم و سازماندهی مردمی انجام شده است، لذا از این دید میتوان جهاد سازندگی را به مثابه نهاد نوآور اجتماعی مورد مطالعه قرار داد.
محرومیتهای گسترده بر جا مانده: امام خمینی(ره) در سخنرانی خود، مأموریت جهاد سازندگی را وظیفه تمام ملت مبنی بر بازسازی «خرابی» (واژهای که چندین بار تکرار کرد) تحمیل شده توسط شاه در قالب فقر و عقب ماندگی روستاها (بویژه در مقایسه با شهرها) عنوان کرد؛ لذا «در این سالها اقشار مختلف جامعه و مشتاقان خدمت در مناطق محروم روستایی به فرمان امام راحل گرد هم آمدند تا با شعار «همه با هم به سازندگی» به آبادکردن خرابیها بپردازند» (ایروانی، ۱۳۷۸: ۱۸۹) «همه گزارشها حاکی بود که روستاها نقاطی هستند که انقلاب و ادارات دولتی در آنها ساختار رسمی و حضور ملموسی ندارند و از آن سو ۶۵ درصد جمعیت کشور در آنها ساکن هستند و عموم این مردم اعم از آنها که در حلبی آباد و حاشیه شهرها ساکن هستند تا آنها که در روستاها زندگی میکنند از اقشار نیازمند و مستضعف جامعهاند و از آن سو یکی از پیامهای انقلاب نیز رسیدگی به حال محرومان است و لازم بود تا در اولین فرصت به حال آنان رسیدگی شود (م، ۴)».