چکیده:
تا پیش از دوره پهلوی و به ویژه پهلوی دوم که نخستین برنامه توسعه عمرانی کشور تهیه شد، منطقهبندی توسط حکومتها عموماً جنبه اداری و سیاسی داشته و با هدف اصلی تسهیل در اداره امور کشور صورت میگرفته است. با این حال در سده اخیر و به ویژه چند دهه گذشته به لحاظ پیچیده شدن ماهیت روابط و لزوم نظامبخشی به آن در قالب فضا، منطقهبندی ابعاد جدیدی به خود گرفته است. منطقه مفهومی پیچیده و چند وجهی است که با عنایت به تعاریف متعدد ارائه شده برای آن هنوز اتفاق نظر زیادی در خصوص آن شکل نگرفته است. به هر حال منطقهبندی فعالیتی آگاهانه و از روی تفکر به منظور تعیین نواحی همگن جهت برنامهریزی و سیاستگذاری است که پایه برنامهریزی، اجرا و نظارت بر طرحهای مختلف سرزمینی در قلمرو جغرافیایی کشورها محسوب میشود. در این مقاله به بررسی و ارزیابی سیر تحول مطالعات منطقهبندی در سده اخیر پرداخته شده است. ابتدا اشاره کوتاهی به وضعیت آمایش سرزمین کشورمان از ابتدا تاکنون و نگاهی اجمالی به سابقه آمایش سرزمین در برخی کشورها شده است. سپس بحث منطقهبندی در دوران بعد از مشروطه که برای اولین بار قانون مدون در نظام برنامهریزی ایران ظاهر میشود، مطرح میشود که تمام منطقهبندیهای پیش از انقلاب تشریح میشود. در گام بعدی به بررسی و ارزیابی منطقهبندی پس از انقلاب تاکنون پرداخته میشود. برای این هدف از روش تحقیق تحلیل- توصیفی و مرور کتابخانهای استفاده شده است، همچنین با استفاده از نرم افزار ArcGis تمام نقشههای این منطقهبندی را تولید و در انتها اشاره به چالشها و کاستیهای منطقهبندی در ایران شده است.
خلاصه ماشینی:
رفع این کمبود با چالش هایی در زمینه وجود ظرفیت های مناسب در میان مدیران ، کارشناسان و 86 شهروندان در نظام مدیریتی کشور (مدیریت و برنامه ریزی فضایی و بخشی) و مدیریت توسعه فضایی روبه رو است که به نارساییهایی در توسعه متعادل منطقه ای منجر شده که خود به رویکردی مناسب و همچنین به کارگیری و تقویت مزیت های رقابتی مناطق کشور و نیز بهره برداری بهینه و هم افزایی منابع نیازمند است .
از مهم ترین ویژگیهای این رویکرد عبارتند از: مجموعه مناطق تعیین شده در هر یک از گونه ها لزوما عرصه جغرافیایی کل کشور را پوشش نمی دهند؛ احتمال این که یک کشوردر بیش از یک منطقه قرار داشته باشد وجود دارد؛ کشورهای یک منطقه لزوما از نظر جغرافیایی پیوستگی ندارند؛ این نوع منطقه بندی دو هدف عمده را دنبال میکند: ١- دستیابی به منطقه بندی مشخص برای کلیه سطوح برنامه ریزی؛ ٢- تصمیم گیری و نظارت و طراحی نظام مدیریت فرا استانی به عنوان نهاد هماهنگی منطقه ای به منظور تسهیل در روند رشد و توسعه متعادل مناطق و بهره گیری از توان بالقوه و بالفعل آن ها در چارچوب اصول مصوب آمایش سرزمین ؛ ٤-٣- کژفهمیهای برنامه ریزی منطقه ای و چالش ها و کاستی های منطقه بندی در ایران کژ فهمی نخست در ارتباط با وابستگی بیش از حد مناطق به مسیر (دولت مرکزی) است که تزریق منابع ملی و پروژه های غول آسای سخت افزاری در نبود سیاست های نرم افزاری توسعه اجتماعی و محیط زیستی را پایه نظری توسعه خود قرار داده اند که در تضاد با نظریه های حکمروایی و توسعه اجتماع محور است .