چکیده:
شخصیت و تیپ از عناصر ساختاری و غیرقابل حذف قصه و داستان است. این مقاله به بررسی کنش گران قصه های عامیانه ای پرداخته، که از آنان به قهرمان تعبیر می شود و همین قهرمانان به دلیل برخی ویژگی های کلی و درعین حال تکرارشونده به تیپ بدل می شوند. شخصیت و شخصیت پردازی در داستان ها و رمان های امروزی بیشتر دیده می شود و در برابر آن در قصه ها اشخاص یکنواخت، یکسان و هم کنشی حضور دارند که در غالب قصه ها این اشخاص در زی یکسان، کنش های تکرار پذیر و ایستایی انجام می دهند که به عنوان تیپ شناخته می شوند. نگارنده این پژوهش در پی آن است که دریابد چه تفاوت هایی بین شخصیت و تیپ در داستان و قصه وجود دارد و آیا تفاوت آشکار و محسوسی بین این دو دیده می شود، وجوه تفاوت کدام است؟ در این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی و بامطالعه کتابخانه ای به انجام رسیده است، پژوهنده پس از مطالعه عناصر داستان و قصه و مطالعه چندین قصه عامیانه فارسی؛ از جمله سمک عیار، داراب نامه و حسین کرد شبستری به این نتیجه رسید که تیپ های قصه از منظر: سهولت شناخت، اشتراک درکنش، قابل پیش بینی بودن، تکرار شوندگی، تثبیت، کلیشه ای بودن و... با شخصیت تفاوت دارند و این ویژگی ها قابل دسته بندی هستند.
خلاصه ماشینی:
نگارندۀ این پژوهش در پی آن است که دریابد چه تفاوتهایی بین شخصیت و تیپ در داستان و قصه وجود دارد و آیا تفاوت آشکار و محسوسی بین این دو دیده میشود، وجوه تفاوت کدام است؟ در این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی و بامطالعه کتابخانهای به انجام رسیده است، پژوهنده پس از مطالعه عناصر داستان و قصّه و مطالعه چندین قصّۀ عامیانه فارسی؛ از جمله سمک عیار، داراب نامه و حسین کرد شبستری به این نتیجه رسید که تیپهای قصّه از منظر: سهولت شناخت، اشتراک درکُنش، قابل پیشبینی بودن، تکرار شوندگی، تثبیت، کلیشهای بودن و...
3. ضرورت و اهمیت پژوهش برای شناسایی یکی از مهمترین عناصر قصّه، لازم است به کُنشگران آن پرداخته شود، ازآنجا که مفهوم تیپ با عنصر شخصیت در رُمان و داستان امروزی بسیار نزدیک است، لذا تدوین پژوهشی که بتواند علاوه بر معرفی کُنشگران قصه، به تمایز این کُنشگران با کُنشگران قصّهها بپردازد، ضرورتی است که نگارنده را به انجام آن وا داشته است.
Sigger) قابل پیشبینی بودن شخصیت را در قصّه یا داستان، لازمه تیپشدگی میداند و معتقد است که تیپها محورخاصی دارند که مشخص میکند چه نوع آدمهایی هستند و چه توقعاتی از طرزکُنش آنها داریم، اگر قهرمان داستان یا قصّه از این محور منحرف شود، رفتار، کُنش و خصلت او دیگر ثبات ناپذیر و باور ناپذیرخواهد بود، دراین صورت به شخصیت بدل میشود (سیگر، 1374: 48).