چکیده:
نیچه فیلسوف آلمانی (سده نوزدهم) از طریق آثار گوته با اندیشه ی حافظ آشنا شده است. حافظ با زاهد ریاکارو ظاهربین سرستیز دارد و نیچه با انسان کوتوله معاصر خود که به همین درد گرفتار است. از این رو این دو متفکر به نقد دو گونه یا تیپ از انسان پرداخته اند. حافظ پیر مغان و جهان عشق را در برابر واعظ و جهان بی عشق طرح کرده و نیچه جهان انسان های کوچک را در برابر انسان های والا به نمایش گذاشته است. زبان حافظ و نیچه در ارایه ی چنین تفکری طنزآمیز، متناقض نما و موجز است. در این مقاله بیش تر تلاش شده است که تاثیر انسان آزاده و منتقد که گاه زندگی کسانی را به نمایش بگذارد که در زندگی دچار بن بست شده اند. اینان با راهنمایی سرانجام انسان آزاده می توانند به سرمنزل مقصود که عشق به جاودانگی است برسند. آن چه که در شعر حافظ و کتاب چنین گفت زرتشت برجستگی معنایی دارد این است که مردم معاصر هر یک از این دو متفکّر، ارزشهایی را پذیرفته که به مسخ انسان انجامیده است. در نزد حافظ این ارزشها به ضدّ خود بدل شده و انسان را دچار ریاکاری کرده و در باور نیچه انسان مدرن را به دموکراسی و مدرنیته فروانداخته است.
خلاصه ماشینی:
»(نیچه، 1378(2): 723) آنچه سبب خوانش یا نقد تطبیقی شعر حافظ و کتاب چنین گفت زرتشت نیچه شده است، ویژگی معناپذیری یا چند معناییبودن یا تکثر معنایی این دو اثر است که به خواننده مجال خوانشهای گوناگون از جمله خوانشهای انتقادی و اجتماعی،[ادبی] و حتی اسطورهای می دهد.
» (همان) دلیل دیگر که میتوان شعر حافظ را با چنین گفت زرتشت مطابقت محتوایی داد، مکانبندی در نقد تطبیقی است که رهنمونی در این راستاست.
از نظر حافظ آن کسی که از حقیقت سخن میراند بایسته است که خود را نقد کرده و به پاکی طبیعی رسیده باشد: چشم آلوده نظـر از رخ جانان دور است بـر رخ او نظر از آینهی پاک انداز (همان: 136) چنان که دیده می شود حافظ هم به دل پاک (آینه) و هم به طبیعت پاک (دیده) اشاره کرده است و برای رسیدن به چنین جایگاه والایی، دانستن "هزار نکتهی باریک تر از مو" (حکمت و فرزانگی) بایسته است: هـزار نکتهی باریکتر ز مو این جاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند (همان: 117) 7-2-2 سایه (سرگشته ی جاودانگی) سایه نماد شخصیتیست که هدف خویش را از دست داده و نمیداند دیگر به کدام سو گام بردارد:«آیا مرا دیگر هدفی مانده است؟ ؟»(نیچه، 1383(1):293) زرتشت او را میگوید: «بپای که سرانجام در بند یک وهم سخت و جدی نیفتی!