چکیده:
این تحقیق، پژوهشی معنیشناختی ـ تاریخی است که دو فعل سادۀ «ایستادن» و «نشستن» را در تاریخ بلعمی ازنظر معنایی بررسی کرده است. برای دستیابی به نتیجهای جامعتر و کاملتر، نتایج این بررسی با معانی مختلف این دو فعل در متون فارسی میانه و شواهدی از فارسی معاصر مقایسه شده است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد که از دو مؤلفۀ اصلی فعل «ایستادن» یعنی «+سرپابودن» و «+سکون» ـ که برآمده از مفهوم ریشۀ ایرانی باستان این فعل است ـ مؤلفۀ «+سکون» چه بهصورت عینی و فیزیکی و چه بهصورت انتزاعی و ذهنی در بیشتر ابعاد معنایی این فعل مشترک است. همچنین بررسی «ایستادن» ازنظر کاهش و گسترش معنایی در یک نگاه کلی و تنها برپایۀ تعداد معانی فعلها بیانگر این است که «ایستادن» در تاریخ بلعمی نسبتبه دورۀ میانه گسترش معنایی و در دورۀ معاصر نسبتبه تاریخ بلعمی کاهش معنایی داشته است. بررسی فعل «نشستن» از دیدگاه مؤلفههای معنایی نشاندهندۀ این است که دو مؤلفۀ «+جهت پایین» و «+سکون» ـ که برگرفته از معنای ریشۀ ایرانی باستان این فعل است ـ چه بهصورت عینی و فیزیکی و چه بهصورت انتزاعی یا ذهنی در بیشتر معانی این فعل دیده میشود. همچنین مقایسۀ معنایی فعل «نشستن» در دورههای مختلف بیانگر آن است که این فعل در هر دوره نسبتبه دورۀ پیشین خود گسترش معنایی داشته است. درمجموع با توجه به مؤلفههای معنایی مشترک میان معانی مختلفِ هریک از این دو فعل، میتوان «ایستادن» و «نشستن» را فعلهایی چندمعنا خواند.
خلاصه ماشینی:
به قرینة گزارش ابنبلخی دربارة فیروزآباد فارس، میتوان تصویر شهر اکبرآباد را برپایة سرودة کلیم کاشانی چنین تشریح کرد که در وسط شهرِ دایرهشکل و به بیانِ فارسنامه «طربال» شهر، خانههای چند طبقهای قرار داشته است؛ اما این معنا ابهامهایی خواهد داشت؛ ازجمله اینکه چشم پرگار در شعر کلیم در تشبیه خانهها و بناها آمده است و نه در تشبیه شهر و اگر هم خانهها مدور بوده است، این پرسش پیش میآید که خانههای دایرهای چگونه بر روی هم قرار میگرفته است؟ همچنین ممکن است چشم در تناسب با پرگار، استعاره از نقطة پرگار باشد؛ آنچنانکه صائب میگوید: دل من وجه سرگردانی خود را نمیداند; ; که وقت سیر چشم نقطه را پرگار میبندد (صائب تبریزی، 1374: 1405) صائب همچنین در بیتی دیگر، مفهوم حیرتزدگی را به حرکت پرگار تعبیر کرده است و چشم حیرتزدگان را به نقطة پرگار تشبیه میکند که شاهد گردش پرگارگون دل است: نقطه از گردش پرگار خبر میبخشد; ; چشم حیرتزدگان شاهد رفتار دل است (همان: 734) بنابراین اگر ترکیب چشم پرگار را در بیت کلیم صحیح بدانیم، چهبسا این تعبیر، معنای نقطة پرگار را به ذهن متبادر میکند؛ در این صورت وجهشبه یا کوچکی نقطه مانند خانهها خواهد بود؛ در حالی که با توجه به سیاق شعر به نظر نمیرسد کلیم خانههای اکبرآباد را در کوچکی وصف و ستایش کرده باشد؛ بلکه از رنگارنگی شهر و بناهای بسیار و به بیان امروز آپارتمانها و آسمانخراشها سخن میرود.