چکیده:
الهیات طبیعی به طور سنتی نقش حلقه ارتباط بین معرفت زمانه و تعالیم وحیانی را در ادیان ابراهیمی ایفا می کرده است. با این حال، هرگز اعتبار و امکان این الهیات مورد وفاق الهی دان های این ادیان نبوده است. کارل بارت -که بسیاری او را مهم ترین و تاثیرگذارترین الهی دان پروتستان و حتی مسیحی در قرن بیستم می دانند- با هر دستگاه فکری ای که باورهای مسیحی را بر یافته های ذهن و ضمیر بشری مبتنی سازد، به شدت مخالفت می کند. از این رو، می توان او را نماد مخالفت بی امان با الهیات طبیعی در دوره معاصر دانست. در این مقاله تلاش کرده ایم تا نشان دهیم نقد بارت بر الهیات طبیعی، از سویی ریشه در تحلیل او از نقش این الهیات در تاریخ مسیحیت دارد؛ و از سوی دیگر مبتنی است بر قرائتی خاص از برخی آموزه های مسیحی؛ اما اگر از منظری معرفت شناختی بنگریم، به نظر می رسد التزام به لوازم موضع بارت ضد الهیات طبیعی، الهیات وحیانی را نیز با مشکلاتی جدی مواجه خواهد ساخت.
Natural theology has been playing in Abrahamic faiths the role of a link relating revelatory teachings to the current human knowledge. Notwithstanding, the validity and possibility of natural theology has never been agreed upon by the theologians of the faiths. Karl Bath, who is believed by many to be the most prominent and influential twentieth-century protestant, and even Christian, theologian, adamantly opposes any system of thought that hinges Christian beliefs on the findings of human intellect. Accordingly, he could be considered as an archetype of unmitigated opposition against natural theology in the present world. In this paper, we have tried to show that Barth’s critique of natural theology has to do with his analysis of the role natural theology played in the history of Christianity, on the one hand, and his peculiar reading of some Christian doctrines, on the other. However, seen from an epistemological point of view, Barth’s position against natural theology will pose serious challenges to revealed theology as well.
خلاصه ماشینی:
بارت، الهیات طبیعی، الهیات وحیانی، الهیات کلمه، گناه اولیه <H2>مقدمه</H2> الهیات طبیعی(natural theology) در رایجترین استعمالش گونهای از الهیات است که نه بر اساس وحی، بلکه با اتکا به یافتههای عقل بشری به بحث از هستی و چیستی خدا میپردازد (مانینگ، 2013، ص 295).
کارل بارت (1968–1886Karl Barth, )، الهیدان پرآوازة مسیحیی در قرن بیستم، برجستهترین و تأثیرگذارترین مخالف الهیات طبیعی از زمان خود تا کنون بوده است که با انگیزهها و مبانی الهیاتی به جنگ این رویکرد میرود.
درسی که بارت از این تاریخ گرفت</H3> آنچه بارت از تاریخ پیشگفته آموخت، این بود که هر دستگاه الهیاتی که بخواهد بهنحوی انسان و تواناییهای او را نقطة آغاز اندیشهورزی الهیاتی خود قرار دهد -یعنی بهگونهای از الهیات طبیعی متعهد گردد- ناگزیر وحی را از ماهیت اصلیاش خارج خواهد کرد.
این نگاه بارت به خدا، به انکار خود دین انجامید؛ چون به اعتقاد او، همة ادیان درواقع تجلی تلاشهای انسانی برای درک و فهم خداوندند (لانگ، 1992، ص7) و این بهباور بارت، تلاشی بود نهتنها نافرجام، بلکه بدفرجام؛ چراکه بهگونهای از بتپرستی میانجامد.
مخالفت بارت با الهیات لیبرال نیز –چنانکه گذشت- بهدلیل تکیة این الهیات بر تواناییهای انسان برای معرفت به خدا و ارتباط با او بود.
الهیات کلمه (theology of the Word)</H2> چنان که گذشت، تصویر تعالیگرایانة بارت از خدا و همچنین اعتقاد او به تأثیر کاملا مخرب گناه اولیه بر تواناییهای معرفتی و معنوی انسان باعث شد تا او بر آن شود که شناخت خداوند هرگز طبق میل انسان و از طریق استدلالات زیرکانة فلسفی حاصل نمیشود.