چکیده:
مفاهیم اجتماعی بشر که جایگاه مقبولی در جهان به خود اختصاص دادهاند، همواره مورد توجه دین
پژوهان قرار داشته است. توجه دین پژوهان به این مفاهیم اجتماعی مقبول از این رو است که میزان
همخوانی و تفاوتهای این مفاهیم با قضایای دینی چه مقدار می باشد. مساله دموکراسی و یا همان مردم
سالاری از این مفاهیم است. چون مساله دموکراسی در جهان غرب زاده شده و جایگاه اجتماعی سیاسی
مورد قبول و مهمی را به خود اختصاص داده است، مستشرقین درصدد مطالعه همخوانی و رابطه این مساله با قضایای اسلامی گشته اند. این مقاله به آرای مستشرقان درباره رابطه اسلام و دموکراسی پرداخته است. از آن جهت که برای دموکراسی تعریف واحدی ارائه نشده است با تفکیک تعاریف موجود هر کدام
جداگانه با قضایای اسلامی مقایسه شده و میزان هم خوانی و تفاوت آن با اسلام بیان شده است. علاوه بر
تعاریف متفاوت موجود مستشرقین نیز با توجه به پیش فرضهای خود از دموکراسی و نیز از اسلام،
واکنش های مختلفی درباره اسلام و دموکراسی داشته اند که هر کدام جداگانه در این مقاله مورد بررسی
قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
چون مساله دموکراسي در جهان غرب زاده شده و جايگاه اجتماعي سياسي مورد قبول و مهمي را به خود اختصاص داده است ، مستشرقين درصدد مطالعه همخواني و رابطه اين مساله با قضاياي اسلامي گشته اند.
ناظران غربي که مدعياند که اسلام و دموکراسي ناسازگارند، دليل خود را اين چنين بيان کرده اند: «از آنجا که دموکراسي مستلزم آزادي و رقابت و پلوراليسم و تساهل و تسامح است و اسلام مبتني بر يک انطباق ذهني است ، غيردموکراتيک خوانده ميشود به علاوه اسلام ، قدرت مطلق را به خداوند اعطا ميکند و يگانه منبع مشروعيت سياسي در اسلام ، خداست و تمام قوانين بايد از طرف او صادر شود، بنابراين از نگاه برخي دانشمندان اسلام در نهايت دولت توتاليتر را دربردارد».
لذا دو فصل نخست کتاب با عنوان «اسلام و دموکراسي: ميراث و زمينه جهاني» و نيز «دولت و اپوزيسيون در تاريخ اسلام » با تاکيد بر مفاهيمي از سنت اسلامي که بتواند بنيان لازم براي فرآيند دموکراتيک سازي و مخالفت قانوني و مدرن را فراهم کند (مانند مفاهيم ريشه داري همان شورا، اجماع و اجتهاد)، اين بسترها را مورد بررسي قرار خواهند داد.
تعاليم دين که بر اساس برنامه اي معصون از خطا، از طريق وحي الهي در اختيار بشر قرار داده شده است ، رد در نظر گرفتن خطاهاي فراواني که در طول تاريخ از انسان سر زده است ، نميتواند رأي اکثريت را تائيد نمايد و چه بسا بزرگان ديني که با مساله دموکراسي مخالفت کرده و آن را مخالف آموزه هاي دين دانسته اند، به اين الگو از دموکراسي توجه داشته اند.