چکیده:
این مقاله به واکاوی چگونگی بازنمایی روابط جنسیت در رمان لالایی برای دختر مرده اثر حمیدرضا شاه آبادی (1384) می پردازد. بنابراین در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی و با کاربست مولفه های جامعه شناختی- معنایی ون لیوون نقش و هویت افراد خانواده و روابط بینافردی آن ها را در رمان نام برده تحلیل و تبیین کردیم. تحلیل رمان به این روش سه الگوی مهم اقتدار و هویت را در بازنمود انواع خانواده ترسیم کرده است: 1- اقتدار پدرسالار- مردسالار / هویت جنسیتی پنهان [1] زن؛ 2- اقتدار فراپدرسالار / هویت جنسیتی منفعل زن؛ 3- اقتدار پدرسالار سنتی/ هویت جنسیتی کم رنگ زن. بدین ترتیب، زن در این اثر در سه نقش پنهان، منفعل، کم رنگ و مرد در سه نقش مردسالار، آزادی خواه و پدرسالار به صورت فعال تصویر شده است. این داستان، بازنمود گفتمان های فرهنگی- اجتماعی جامعه در برهه خاصی از دوره معاصر است. منازعات گفتمانی سنت، روشن گری، عدالت و فقر در روند داستان در جریان است. قدرت در این گفتمان ها پویا و سیال بوده و به بازتولید مفاهیم درون گفتمانی، حذف و حاشیه رانی گفتمان عدالت و روشنگری، اظهار و برجسته سازی گفتمان سنت و فقر در دو مفهوم اقتصادی و فرهنگی و بازنمایی ایدئولوژی پدرسالاری- مردسالاری در بافت فرهنگی داستان می پردازد.
خلاصه ماشینی:
نقش دهی مادر به دو صـــورت تصـــویر میشـــود: یکی بازنمایی او در کنش های شـخصـی آن هم بسـیار محدود که از دو صـحنۀ «بافتنی کردن » و «تماشـای تلویزیون » فراتر نمیرود - که البته با توجه به نقش زن در نظام های پدرســالار - مردســالار و ســنتی، بازنمایی چنین کنش هایی برای زن تا حد زیادی معرف فردیت او تلقی میشــود-؛ دیگری ضــعف و ناتوانی مادر در گرفتن تصـمیم وحل مسـئله به هنگام مواجهه با مشـکل و وابسـتگی او به همسر است ؛ این مسئله در بحث گم شــدن مینا نمود بارزی دارد که از ســویی پیوســتگی، همگونی و مشــارکت کنشــگران را در مشـکلات تصویر میکند: «اول همه جای خانه را خوب گشتند و وقتی مطمئن شدند که نیست به فکر چاره افتادند»؛ از سـوی دیگر به طور هم زمان قدرت تأمل ، مسـئله اندیشـی و تصـمیم گیری را به شـیوة فردیسـازی به پدر منسوب میکند؛ چنان که در همین بحث پدر برای گرفتن تصمیم با دوستش مجید که در خانۀ آن ها مهمان اســت ، مشــورت میکند نه با همســر خود: «زنش بلند شــد و رفت .