چکیده:
نظریه سوژه ی سیال کریستوا را میتوان تلفیقی از دو حوزه روانکاوی و زبانشناسی در نظر گرفت. نوشته های اولیه کریستوا بر تحلیل های لاکان از مرحله آینهای و عقده ادیپ مبتنی است. این دو مرحله شرایط لازم را برای شکلگیری آنچه وی بعدها «سوژه در فرآیند» میداند فراهم میآورد. اما برخلاف لاکان، کریستوا جنبههای اجتماعی و تاریخی سوبژکتیویته را نیز در نظر میگیرد. از سوی دیگر کریستوا از نظریه زبانشناسی سوسوری نیز متاثر بوده است. میتوان گفت الگوی کنش معنایی کریستوا از پیوند روانکاوی لاکانی و نشانهشناسی سوسور گرفته شده است. تصور او از کارکردهای نشانهای و نمادین که به زندگی اجتماعی و روانی مربوط میشود، مبتنی بر تمایز انگیزههای پیشاادیپی و ادیپی میباشد، در مقابل امرنمادین سیستم ادیپ شدهای است که به واسطه قانون پدر شکل گرفته است و این دو با هم دو وجه «سوژه سخنگو» را تشکیل میدهند. در این مقاله قصد داریم به این زمینههای نشانهای شکلگیری سوژه بپردازیم. کریستوا با تکیه بر امر مادرانه، علیه تقلیل معاصر سوژه به قلمرو نمادین استدلال میکند.
خلاصه ماشینی:
کریســتوا نظریه روانکاوی خود را برای توســعه بینش هایی به کار میگیرد که متأثر از نظریات فروید و لاکان اســت و به رویکرد آنها یعنی عقده ادیپ ١ و مرحله آیینه ای ٢ میپردازد و در این بخش از طرح لاکان، آنچه او امر نمادین میخواند، بحث میکند و اینکه نظریه «سوژه در فرآیند» خود را بر اساس نظریه لاکان شرح و بسط میدهد.
یعنی گذر از کورای نشانه ای و ورود به زبان و شکل گیری سوبژکتیویته ؛ و در این جا اســت که کریســتوا هر چند موافق اســت که مرحله آیینه ای میتواند درکی از یگانگی فراهم آورد اما او فکر میکند که ، حتی پیش از این مرحله طفل شــروع به جداســازی خود از دیگران میکند تا مرز های میان «من » و دیگری را ایجاد کند.
در واقع میتوان گفت ، آنچه کریســتوا در شــکل گیری ســوژه در فرآیند به آن توجه میکند، اهمیت دادن به بدن زنانه به عنوان مادر اســـت ، که حامل کورای نشـــانه ای اســـت و اینکه کورای نشـــانه ای در فرآیند شـکل گیری سـوژه و یادگیری زبان و واردشـدن آن به حیطه نمادین نقش بسـیار مهمی ایفا میکند و همچنین پرداختن به خود کورای نشـــانه ای به عنوان امری پویا، انگیخته و دارای حرکت ، که با قدرت خلق کنندگی که دارد در شکل گیری سوژه سخن گو نقش برجسته ای دارد.