چکیده:
پس از استقرار دکترین جنگ عادلانه در عالم مسیحیت و دکترین دفاع از مستضعفان و ستمدیدگان و جهاد در نظام حقوقی اسلام، حمایت از جان و عزت و کرامت بشر در زمره امور مشروعی تلقی شد که حمایت از آنها موافق با عدالت فرض شده و توسل به زور نیز در جهت احقاق این حقوق اخلاقا موجه است. این اقدام به دلیل محدودیت قانونی توسل به جنگ، عنوان مداخله بشردوستانه را به خود گرفته است. امروزه نفی تهاجمی بودن مداخلات، موضوعی مورد اتفاق همگان است.
طرفداران گفتمانهای اخلاقی وظیفه¬شناس یا تکلیفمدار ازجمله شهید مطهری(ره) و جان رالز، برخلاف نتیجهگرایان که خیر و منفعت را بر حق مقدم میدارند، افعال اخلاقی و درست را به تبع انطباق آنها با یک هنجار اخلاقی یا یک حق میشناسند. این هنجارها میبایست از سوی مکلفین تبعیت شوند و این ارتباط میان تکالیف و مکلفین، قرائت عاملگرا یا مکلفگرا از گفتمان اخلاقی یادشده را تشکیل میدهد. در مقابل، در نظریات قراردادمدارانه از وظیفه¬شناسی، اعمال اخلاقا موجه، منبعث از اصولی هستند که مردم در یک قرارداد اجتماعی مناسب میپذیرند. تفاوت دیدگاه شهید مطهری(ره) و رالز را میتوان در پرتو این دو قرائت از وظیفه-شناسی دریافت.
خلاصه ماشینی:
مداخلات بشردوستانه از دیدگاه شهید مطهری(ره) و جان رالز حسین خلفرضایی 1 تاریخ دریافت: 18/05/1395 تاریخ پذیرش: 21/10/1395 چکیده پس از استقرار دکترین جنگ عادلانه در عالم مسیحیت و دکترین دفاع از مستضعفان و ستمدیدگان و جهاد در نظام حقوقی اسلام، حمایت از جان و عزت و کرامت بشر در زمره امور مشروعی تلقی شد که حمایت از آنها موافق با عدالت فرض شده و توسل به زور نیز در جهت احقاق این حقوق اخلاقا موجه است.
چنین رویکردی مورد نقد و طعن برخی نویسندگان قرار گرفته است از آن جهت که رالز عادلانه بودن جنگ را نه بر وقایع و شرایط عینی که بر صلاحیت اخلاقی دولت اقدام کننده بنا کرده است و از سوی دیگر نیز، این شخصیت و طبقهبندی طرف مقابل است که موجب چنین مداخلهای میشود و نه آنکه به تبع اعمالی خاص مجوز چنین اقدامی صادر شود.
تسون در رویکرد انتقادی خود نسبت به رالز معتقد است که میان مشروعیت دولت و جواز مداخله بشردوستانه، رابطهای متناظر و متقابل وجود ندارد به این معنا که اگرچه نامشروع بودن حکومت شرط لازم برای مداخله هست اما شرط کافی نیست و نمیتوان گفت جوامع به دلیل ایراد بر سیستم حکومتی (از منظر لیبرالیسم) کشور دیگر، قهرا به آن کشور بتازند.
34) در واقع، میتوان چنین تصور کرد که در صورت عدم مداخله کشتار و نقض فاحش حقوق مردم امری قابل انتظار و بلکه محتوم است (که در اخلاق وظیفهگرا قابل پذیرش نیست و از قضا مداخله میتواند چارهای برای رفع این وضعیت باشد) حال آنکه مرگ یا نقض حقوق بیگناهان در صورت مداخله، امری غیرعامدانه و احیانا اجتنابناپذیر است.