خلاصه ماشینی:
"از نظر تاریخی، نه داستانهای کتاب مقدس که در قالب خاصی به دست ما رسیدهاند و نه «ذهنیت» جامعه یهودی در فلسطین دوران عهد جدید، خواه قبل و خواه بعد از زندگی خود عیسی، هیچکدام به راحتی قابل کشف و فهم نیستند و مشکل دیگر این است که در اواخر قرن بیستم، قرائت و تفسیر ما از عهد جدید را تا حدی نظامهای الاهیاتی ساختهاند که از دورهها (و «ذهنیتهایی») بسی متأخرتر از دوره خود عهد جدید به ارث ماندهاند، یعنی در واقع از دورههای نهضت اصلاح دینی و نقطه مقابل آن آیین کاتولیک و تا حدی نیز متأثر از دیدگاهی هستند که معرفت علمی آن را دگرگون ساخته است.
(2) موضع شیلبیکس برای آشنایان با تحقیقات پروتستانهای لیبرال امری غریب نیست ولی اندیشههای او مخالفان و رقیبانی جدی دارد (بهخصوص در واتیکان) و استفاده مکی از آنها بار دیگر نشان میدهد که برای ریشههای مسیحیت و در نتیجه برای نوع جامعه مسیحیای که باید امروزه وجود داشته باشد نمیتوان به طور کامل استدلالاتی اساسی فراهم آورد؛ خواه همانند مکی به نظریه «تلفیق افقها»ی گادامر متوسل شویم و خواه به سبک پسا ـ لیبرالها در پرتو سنتهای الاهیاتی و ایمان بکوشیم موضوع بحث را به «استفادههای دینی از کتاب مقدس در جهان معاصر» محدود کنیم.
(3) این مسئله در آمریکا که تشکیلات پروتستانی غیر رسمی و قدیمی آن در دهه 1960 از هم فروپاشیده بود خیلی بحرانی نبود ولی در بریتانیا بسیاری از مقامات کلیساهای مختلف تصور میکردند که گروههای دانشگاهی مربوط به دین، با هر نامی که بر خود گذاشتهاند، باید مانند مدارس دولتی «مسیحیت سنتی» را تعلیم داده و به آن باور داشته باشند، گویی که اعتبار عقلانی یا اجتماعی الاهیات نظاممند مسیحی در اواخر قرن بیستم با هیچ مشکلی مواجه نیست."