چکیده:
منطقهگرایی روندی است که از اروپای غربی شروع شده و با گذشت زمان، تحولاتی را به خود دیده است. بنابراین نقطۀ آغاز مطالعات و نظریهپردازیهای منطقهگرایی اغلب منطقۀ اروپای غربی بوده است. این واقعیت موجب شده که تلاشهای نظری و عملی منطقهگرایی در اروپا معیاریبرای شناخت و ارزیابی منطقهگرایی در سایر مناطق جهان باشد. بر همین اساس از زمان برقراری موافقتنامههای همگرایی بین کشورهای آمریکای شمالی یعنی کاسفتا در سال 1989، نفتا در سال 1994 و سپس سازوکار امنیت و رفاه مشترک آمریکای شمالی (اس.پی.پی) در سال 2005 از منطقۀ آمریکای شمالی هم بهعنوان یکی از مناطق دارای پیوندهای همگرایی منطقهای نام برده میشود. با این حال موافقتنامههای منطقهگرایی یادشده چه از لحاظ عملی و چه از لحاظ مفاهیم بهکارگرفتهشده در آنها با منطقهگراییهای موجود در سایر نقاط دنیا تفاوت دارند. بهنظر میرسد موافقتنامههای یادشده در منطقۀ آمریکای شمالی" منطقهای شدن" را بهوجود آوردهاند که تفاوتهای زیادی با منطقهگرایی دارد. بنابراین پرسش مقالۀ حاضر این است که چرا کشورهای آمریکای شمالی از منطقهای شدن استقبال اما در برابر منطقهگرایی مقاومت میکنند؟
Regionalism is a process that began from Western European and with the passage of time، it witnessed some developments. Therefore، the starting point of regionalism studies، reviews and theorization have been mainly the Western European region. This fact has led to a situation where actions and efforts of theoretical and practical regionalism in Europe is a criterion and standard for recognition and evaluation of regionalism in other regions of the world. Accordingly، since the establishment of integration agreements between North American countries، namely، Canada-US Free Trade Agreement (CUSFTA) in 1989، North American Free Trade Agreement (NAFTA) in 1994 among US، Mexico and Canada and then security and prosperity partnership of North America (SPP) in 2005 among US، Canada and Mexico from North American region، being termed “a region where the states have regional integration links”. However، the above mentioned regionalism agreements differ from the regionalism present in other parts of the world both in practice and regarding the concepts being used. It seems that above mentioned agreements in North America have created regionalization which much differ from regionalism. So the question of the present paper is why North American states welcome regionalization but show resistance to regionalism?
خلاصه ماشینی:
جناح راست نگران این بود که SPP اولین مرحله از طرح پنهان دولتی و نخبگان شرکتی برای ادغام ایالات متحده با کانادا و مکزیک و ایجاد اتحادیۀ آمریکای شمالی باشد.
با این حال و با وجود قدرت هژمونیک ایالات متحده آشکار است که تلاش برای تعمیق همگرایی در بخش های مهمی چون ایجاد یک پول مشترک که سبب ایجاد سیاست پولی مورد نظر آمریکا و هماهنگی کانادا و مکزیک با سیاست های ایالات متحده خواهد شد، نوعی منطقه گرایی را به وجود خواهد آورد که دبلوک ١ آن را منطقه گرایی آمریکایی میخواند .
اگر در اروپا تلاش شد که برای رسیدن به همگرایی از تمایلات ملیگرایانه و هویتی کاسته شود، برعکس دولت های آمریکای شمالی هر کدام نگران هویت و نقض حاکمیت ملی خود هستند، زیرا منطقه گرایی در آمریکای شمالی اساسا بر ملاحظات ملی بنا نهاده شد و این ملاحظات پس از یازدهم سپتامبر ٢٠٠١ تقویت هم شده است .
Security and Prosperity: Toward a New Canada– United States Partnership in North America, available at: www.
‘Of Borders and Business: Canada Corporat Proposals for North American “Deep Integration”’, Studies in Political Economy, 74, pp: 82-85.
“The Case for the Amero : The Economics and Politics of a North American Monetary Union, Critical Issues Bulletin, The Fraser Institute, available at: www.
“Leaving the Past Behind: the Free Trade Initiative Assessed”, in Nelson Michaud and Kim Richard Nossal (eds), DiPlomatic Departures: The Conservative Era in Canadian Foreign Policy, 1984–1993, Vancouver: University of British Columbia Press, pp: 45–58.