چکیده:
هدف از انجام این پژوهش، اثربخشی آموزش از طریق حل مسئله بر تغییرپذیری سبکشناختی وابسته به زمینه به مستقل از زمینه دانشآموزان بود. روش تحقیق آزمایشی، با پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه شامل همه دانشآموزان سال اول متوسطه پسر و دختر منطقه هلیلان (کهره) استان ایلام در سال تحصیلی 1393-1392 و روش نمونهگیری بهصورت خوشهای چند مرحلهای بود. نمونه شامل 300 نفر از دانشآموزان بود (163 نفر پسر و 137 دختر) که بعد از مشخص شدن سبکشناختی آنها بهصورت جایگزینی تصادفی در چهار گروه 20 نفری (دو گروه آزمایش و دو گروه کنترل) قرار گرفتند. ابزار پژوهش، آزمون تصاویر پنهان ویتکین و همکاران (1971) بود و مداخله آزمایشی برای هر کدام از گروههای آزمایش طی 6 اجرا شد و پس از اتمام جلسههای آموزشی از هر چهار گروه پسآزمون به عمل آمد. دادهها با استفاده از SPSS21 و آزمون کوواریانس دوراهه و تی همبسته تحلیل شدند. نتایج نشان داد که اثربخشی آموزش از طریق حل مسئله موجب تغییرپذیری سبکشناختی وابسته به زمینه به مستقل از زمینه دانشآموزان دختر و پسر میشود؛ بنابراین با بهکارگیری روش حل مسئله میتوانیم سبکشناختی دانشآموزان را از وابسته به زمینه، به نابسته به زمینه تغییر دهیم.<br />
خلاصه ماشینی:
از جمله این سبکها که تحقیقات فراوانی را به خود اختصاص داده است سبکهای شناختی وابسته به زمینه و مستقل از زمینه ویتکین است که با توجه به کاربردهای روزافزونشان در فرایند یادگیری و آموزش کاربردهای متنوعی دارند (Homayoni & Abdollahi, 2002؛ Patrick, etc, 2002; Li-fang, 2004; Glicksohn, etc, 2007; jin, 2010; Akdemir & Koszalka, 2008; Zhang, 2006; Thompson & Tom, 1957; Dormody, 1990; Witkin & Goodenough, 1977; Richardson & Turner, 2000; Bahar & Hansell, 2000; Ates & Cataloglu, 2007; Pithers, 2002).
از سوی دیگر تغییرپذیری سبکهای شناختی نیز موضوع پژوهشهایی متعددی قرار گرفته است (Witkin & Goodenough,, 1977) و ضعف نسبی افراد وابسته به زمینه در پایینتر بودن هوش عمومی (Richardson & Turner, 2000)، ظرفیت حافظه کاری (Berger & Goldberger, 1979;; Bahar & Hansell, 2000)، توانایی حل مسئله (Antoniti & Maria, 1995; Ates & Cataloglu, 2007) و توانایی تصمیمگیری، استدلال و فصاحت بیان (Pithers, 2000)، درک بدنی و هویت شخصی ضعیفتر (Musser, 1997)، پیشرفت تحصیلی کمتر (Luk, 1998)، موفقیت کم در رشتههایی که تجزیهوتحلیل و محاسباتی است (Anderson & Adammes, 1992, by, Peirce, 2000)، تمرکز و دقت کمتر (Guisande, Paramo, Tinajero & Almeida, 2007) را قابل اصلاح دانستهاند.
روش حل مسئله بهصورت فرایندی رفتاری و نوعی روش یادگیری فعال شامل شناسایی و تعریف مسئله، جمعآوری اطلاعات، نتیجهگیری مقدماتی، آزمون نتایج و ارزشیابی و تصمیمگیری (Nadi, Gordanshekan & Golparvar, (2011; Adibnia, Mohajer & Shiekh Pour, 2013، فرایندی برای کشف، توالی، ترتیب صحیح راههایی که به یک هدف یا یک راهحل منتهی میشود (Adibnia, Mohajer & Shiekh Pour, 2013) تعریف شده است که بهصورت شناختی یا آشکار انواع پاسخهای بالقوه را به موقعیتهای مشکلآفرین ارائه میکند و احتمال انتخاب مؤثرترین پاسخ را از میان این راهحلهای مختلف افزایش میدهد و از بسیاری جهات، آموزش شیوه حل مسئله را کمک به فرد، برای ایجاد یک آمایه یادگیری قلمداد میکنند (Anwar Khan, etc, 2010; Andri, 2006; Dyer & Osborne, 1996).