چکیده:
در روابط بینالملل و بهویژه در نظریه واقع گرایی بهمثابه یکی از پایدارترین و مهمترین نظریات این رشتهء نظام بینالملل
بهمثابه نظامی دولتمحور تصور شدهاست. در این نظام» منافع و علائق امنیتی و سیاسی دولتها در تامین بقا عامل
اصلی شکل دهنده بهرفتار آنها تلقی شده است. از سوی دیگرء رویکرد جهان وطنگراء جامعه اصیل و واقعی را جامعهای
فردمحور میداند که در آن حفظ و تامین حقوق افراد انسانی بالاترین ارزش و اولویت است. در طی سالهای اخیر
دولتها و سازمانهای بینالمللی با تمسک به انگیزهها و احساسات انسانی رفتار بینالمللی خود را توجیه کردهاند. در این
مقاله این مساله مورد بررسی قرار گرفته است که انگیزههای انسانی تا چه میزان در توجیه رفتار دولتها و سازمانهای
بینالمللی نقش داشته است. با بررسی تجربی بعضی از مهمترین موارد مداخلات بینالمللی مشخص شد که انگارههای
انسانی نقشی اساسی در توجیه و مشروعسازی اقدامات دولتها داشته است و بهشکلدهی بهبستر هنجاری جدیدی در
نظام بینالملل کمک کرده است. هرچند که در مورد انگیزههای واقعی دولتها در این مداخلات تردیدهای جدی وجود
داشته است.
خلاصه ماشینی:
اما درک آنها از اخلاق، قواعد الزام کننده دولتها بهرفتار بهعنوان اعضای خوب جامعه بینالمللی نیست بلکه ملزومات انقلابی است که همه انسانها را به کار و فعالیت برای برادری انسانی ملزم میسازد.
برای آنها جهان وطنگرایی به معنای وجود یک اجتماع اخلاقی جهانی است که با ویژگی کمک به موجودات انسانی و پشبرد و ارتقاء عدالت و تضمین حقوق بشر مشخص میشود.
بر این اساس دولتها نیز بهعنوان ترتیبات سیاسی ثانویه، تنها در شرایطی از حاکمیت و مشروعیت برخوردار خواهند بود که در خدمت تأمین نیازهای اساسی شهروندان خود بهعنوان افراد انسانی باشند.
دولتمردان بهعنوان افراد انسانی و متأثر از خواست عمومی کلیت جامعه جهانی مبادرت به مداخله نظامی برای تأمین و اعاده این حقوق اساسی میکنند.
هرچند اندیشههای جهان وطنگرایانه امکان استناد و تمسک به دلایل بشردوستانه در مداخلات بینالمللی را فراهم ساخته است، اما بایستی توجه داشت که مداخله در امور داخلی کشورها بهویژه در شکل نظامی آن و بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد خلاف قواعد مدرن حقوق بینالملل در مورد کاربرد زور است.
رابین وزیرخارجه بریتانیا نیز در کمیته امور خارجی مجلس عوام در آوریل 1999 اظهار داشت که مبنای حقوقی اقدام ناتو دراین است که جامعه بینالمللی دولتها حق کاربرد زور در موارد ضرورت انسانی حاد را دارا است (Wheeler, 2001: 154).
در پایان گفتنی است، تحولات معاصر بینالمللی و افزایش اهمیت و جایگاه فرد انسانی در حقوق و سیاست بینالملل هر چند در مواردی به شکلگیری زمینههای مناسبتری برای تامین حقوق افراد بشر، بهویژه در شرایط پرمخاطره ناشی از جنگها و بحرانهای انسانی داخلی منجر شده است اما امکان سواستفاده از این حق توسط قدرتهای بزرگ را نیز فراهم ساخته است.