چکیده:
بینامتنی حاصل رویکرد زبانشناختی از حوزه نقد جدید در ادبیات میباشد. که با نقض وجود متن پایدارء باعث آفرینش متن
جدید میشود و هر متن ادبی تلاش میکند که متن های دورههای مختلف را جذب کند و آن ها را دگرگون سازد. حریری از
برجسته ترین مقامهنویسان عصر عباسی است که از قرآن تاثیر بسیاری پذیرفت و از آیات و سور قرآنی به شکل گسترده و متفاوت
در خلال مقاماتش بهره برده است که تنها از تطبیق نظریه بینامتنیّت می توان به زیباییهای آن دست یافت. در این مقاله سعی
میشود که رابطه بینامتنی بین دو مقامه (السمرقندیه و الرازیه) با قرآن کریم به صورت دقیق و همراه با ارائه شواهد مورد بررسی
قرار گیرد. واضح ترین شکل بینامتنی قرآن با این دو مقامه ی حریری» به صورت نفی متوازی یا امتصاص صورت گرفته است.
خلاصه ماشینی:
نوع بینامتنی به کار رفته در این بخش، بینامتنی نفی متوازی است که نویسنده واژگان متن غایب را بدون اینکه تغییری در آنها ایجاد کند و در همان معانی لغویشان ، در متن حاضر آورده و نوعی تعامل آگاهانه و مستقیم با متن غایب برقرار کرده است.
حریری با به کارگیری حوادث و حکایتهای قرآنی از واژگان آن نیز آگاهانه و آشکار بهره برده و به طور موازی و هماهنگ با متن غایب از این نوع بینامتنی استفاده کرده است و مضمون آیه را در متن حاضر ذکر کرده و حتی (کم) خبریه را آورده که دلالت بر کثرت دارد و سبک و سیاق متن خود را، تا جایی که امکان داشته مطابق با قرآن قرار داده است.
نویسنده مقامه به شکل موازی و هماهنگ از این نوع بینامتنی استفاده کرده است و بخشی از مقامه خود را در تعامل با واژگان و مضمون متن غایب قرار داده ، که این قبیل مسایل اخلاقی و دینی در مقامات حریری فراوان دیده میشود.
حریری این مضمون و اندیشه را از آیات الهی اقتباس کرده و در متن حاضر باز آفرینی کرده و از نوع بینامتنی نفی متوازی بهره برده است و متن غایب را به طور مستقیم و در همان مضمون قرآنی آورده و یک تعامل آگاهانه با متن غایب بر قرار کرده است.