چکیده:
خشونت علیه زنان یکی از موانع مهم بازدارنده در توسعة همة جوامع است. خشونت علیه زنان را میتوان در همة اشکال فیزیکی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی، هم در حوزة عمومی و هم در حوزة خصوصی، مشاهده کرد. با توجه به اهمیت این موضوع، در این تحقیق به مطالعة زنان متأهل 20 تا 60 سال در شهر تبریز پرداخته شده است. شیوة نمونهگیری به روش گلولهبرفی است. دادههای کیفی با استفاده از مصاحبههای عمیق نیمهساختیافته در حول محورهای اساسی تحقیق از 24 نفر از زنان متأهل شهر تبریز جمعآوری شدهاند. تحلیل دادهها با روش نظریة زمینهای و با استفاده از شیوة کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شد. یافتهها نشان میدهد خشونت فیزیکی مردان علیه زنان بازتاب فشارها و استرسهای متعددی است که بر آنها وارد میشود. به این معنا که خشونت مردان علیه زنان در خانواده نمایانگر واکنش مردان در برابر فشارهای بیرونی و درونی موجود در حوزههای عمومی و خصوصی است. مفهوم «استرس» در این مطالعه نوعی واکنش منفی مردانه به شرایط و وضعیت حاکم بر جامعه است که اعمال خشونت علیه زنان بخشی از تبعات آن شرایط است.
خلاصه ماشینی:
بنابراین ، این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این سؤالات است که علـل وقـوع خشـونت از نگـاه زنان متأهل چیست ؟ پیامدهای ناشی از آن چیست ؟ راهکارهای زنان بـرای مقابلـه بـا ایـن نـوع خشونت چیست ؟ یافته های حاصل از این تحقیق می تواند مسئولان و پژوهشـگران را در یـافتن علل بروز خشونت در خانواده ها، جلـوگیری از آسـیب پـذیری زنـان و کودکـان در نتیجـه بـروز خشونت ، طلاق (رسمی و غیررسمی ) بین زوجین و...
اما با توجه به اینکـه زنـان خشـونت خـانگی را امـری خصوصی مـی داننـد، کمتـر بـه دنبـال راه حـل هـای سـاختاری بـرای مقابلـه بـا آن هسـتند و استراتژی های اتخاذشده نیز به عوامل متعددی همچـون سـن ، طبقـه ، پایگـاه اجتمـاعی ، سـطح تحصیلات ، استقلال مالی و شغلی ، برخـورداری از حمایـت هـای خـانوادگی و قـانونی و از همـه مهم تر نوع خشونت و جدیت آن بستگی دارد.
به اعتقاد پاسخ گویان ، مشکلات اقتصادی ، فرسایش اعتماد شوهر بـه زن ، داشـتن نگـاه مردسالارانه ، دخالت اطرافیان ، مقاومت زن در برابر خواسته های مرد، جابه جایی تـوازن قـدرت و عدم پذیرش تغییرات در جامعه از علل و عوامل خشونت مردان علیه زنان است .
درواقع ، می توان گفت کـه خشـونت فیزیکی مردان علیه زنان ، که در قالب مفهوم استرس در این مطالعه معرفی مـی شـود، متـأثر از موضوعات اقتصادی ، الگوهای رفتاری اجتماعی ، فشار ساختاری و چشم اندازهای فردی هستند.
بـا توجـه بـه ایـن اصل که ریشه بسیاری از مشکلات به کانون خانواده و جامعه پذیری نادرست افراد بـرمـی گـردد، می توان گفت دومین گام مهم آموزش مهارت های زندگی به کودکان از دوران کودکی است کـه این کار باید از نهادهای آموزشی (مهدکودک ها، مدارس و دانشگاه ها) آغاز شود.