چکیده:
با عنایت به افزایش حضور زنان در بازار اشتغال از یک سو و احتمال تعارض نقش آنها در دو حوزة کیفیت زندگی خانوادگی و کاری، مطالعة حاضر به بررسی میزان، ماهیت و شکل این تعارض و کیفیت تأثیر آن بر کیفیت زندگی در دو قلمرو خانواده و کار میپردازد. روش تحقیق پیمایش بود که در بین 1451 نفر از زنان شهری شاغل (متأهل دارای حداقل یک فرزند) در بخشهای دولتی (1066 نفر) و خصوصی (385 نفر) در 9 استان کشور و با تلفیقی از روشهای خوشهای، طبقهبندی متناسب و دردسترس صورت گرفت. یافتهها نشان داد زنان شاغل تعارض کمی را در تمام اَشکال 6گانة تعارض و همچنین در مقیاس کل تعارض نقش تجربه میکنند و توازن نقشها در آنها بالاست. به هر روی، تعارض کار-خانواده مبتنی بر فشار، زمان و رفتار به ترتیب شایعترین شکل تعارض در نقشهای زنان در خانواده و کارند. همچنین، از یک طرف تعارض نقش زنان با هر دو حوزة کیفیت زندگی خانوادگی و کیفیت زندگی کاری رابطة منفی دارد و از طرف دیگر تأثیر این تعارض نقش بر کیفیت زندگی کاری بیشتر از کیفیت زندگی خانوادگی است. به عبارتی، تعارض نقش زنان، بیشتر روی کیفیت زندگی کاری آنها تأثیر گذاشته است تا کیفیت زندگی خانوادگی. دلالت یافتهها بر آن است که در مورد تداخل نقشهای زنان در خانواده و کار، بیشتر کار موجب اختلال در زندگی آنها میشود تا اینکه زندگی در کار اختلال ایجاد کند و از دلایل اصلی این تعارض، الگوی سنتیِ تقسیم کار جنسیتی و عدم بلوغ سیاست خانواده در ایران میباشند.
خلاصه ماشینی:
برای مثال ، مطالعات انجام شده در نقاط مختلـف و در مشـاغل دولتـی و خصوصـی در ایران (شولی و همکاران ، ١٣٩٠؛ بابائیان و همکاران ، ١٣٩١؛ شـعبانی بهـار، فراهـانی و بـاقری فاضل ، ١٣٩٢؛ صفاری نیا و صالح میرحسنی ، ١٣٩٢)، نشان داده اند که فشارهای ناشی از اضـافه بار نقش و تداخل نقش ها، افـزایش فرسـودگی و اسـترس شـغلی و در نتیجـه غیبـت از کـار، مشکلات جسمی و روانی ، کاهش پیشرفت شغلی ، کـاهش رضـایت خـانوادگی و رضـایت از زندگی ، کاهش کّیفیت زندگی در معنای وسیع تر، از مهم ترین پیامدهای این عدم موازنـۀ کـار- خانواده در زنان شاغل است .
در مجمـوع ، یافته های این مطالعات نشان داد که عمده ترین پیامدهای تعارض نقش زنان در خانه و کـار در حوزۀ کیفیت زندگی خانوادگی مربوط بـه نگهـداری و تربیـت فرزنـدان (مقصـودی و بسـتان ، ١٣٨٣؛ سفیری و زارع ، ١٣٨٥)، برقراری نظم و نظافت منزل (مقصودی و بستان ، ١٣٨٣؛ سفیری و زارع ، ١٣٨٥)، کمبود وقت برای رفت وآمد با خویشاوندان (مقصودی و بستان ، ١٣٨٣؛ سفیری و زارع ، ١٣٨٥)، نداشتن وقت لازم برای تفـریح (مقصـودی و بسـتان ، ١٣٨٣؛ سـفیری و زارع ، ١٣٨٥)، نداشتن وقت لازم گفتگو و تبادل نظر با همسر (مقصودی و بستان ، ١٣٨٣)، رضـایت و سازگاری زناشویی (فاتحی زاده ، نقوی و سلطانی ، ١٣٨٩؛ منصوری و همکاران ، ١٣٩٤؛ ربانی و همکاران ، ١٣٩٥؛ بلالی و همکاران ، ١٣٩٥) و فرسودگی عاطفی و بهزیستی روانـی (فیاضـی و ساروی ، ١٣٩٥) بوده است .
4. Kinnunen and Mauno Tutu،Darko-Asumadu, Sika-Bright and Osei- .