چکیده:
کشفالرّاز فی حلّ اشعار مشکله حافظ شیراز، تألیف مشفق کرمانشاهی، پیرمرادبیگ (زنده تا سال 1237ق) مشتمل بر شرح ابیاتی از حافظ است که خود از دیوان خواجه برگزیده است. شارح در این شرح با به کارگیری روشی بالنسبه علمی به شرح ابیات دشوار خواجه پرداخته، از یکسونگریها پرهیز کرده، از افسانهپردازیهای معمول شارحان و به تعبیر خود او از «تکلفاّت رکیکه» فاصله گرفته، تا حدی به شمول معنایی شعر حافظ نزدیک شده و در نهایت شرحی به دور از اطناب از ابیات دشوار به دست داده است که در مقایسه با شروح معمول آن روزگار و احیاناً برخی شروح این روزگار میتوان آن را شرحی بالنسبه علمی و واقعگرا خواند.
خلاصه ماشینی:
و این اظهارنظر و اینگونه تلاشها را در شمار «تکلفات رکیکه» نهادن، آن هم در آن روزگار، بدیع و شگفتیانگیز است، زیرا حکایت تفأل به دیوان حافظ و «مناسب آمدن»، مسئلهای است که هم به لحاظ صورت (= نحوۀ بیان هنری) و هم به لحاظ معنی درخور توجه و قابل طرح و بحث است (دادبه، 523:1391- 536)، اما چنانکه پیرمراد تصریح کرده است «مراد این نیست» و معنای شعر خواجه، مسئلهای دیگر است که باید با روش درست علمی بدان پرداخت، چنانکه شارح پس از اعلام نظر خود در باب تفأل، به شرح بیت از منظری عرفانی میپردازد و «عرصه سیمرغ» را به «محل قرب و مقام محو» تفسیر یا تأویل میکند که جولانگاه هر پشه (= سالک سیر و سلوک نکرده) نیست؛ بلکه جایگاه سالکانی است «که رسیدهاند و آنچه باید دید دیدهاند» (کشف الراز: همانجا).
(دادبه، 10:1377- 13) پیرمراد اولا، با تفکیک و طبقهبندی شعر خواجه، حداقل به دو گروه حقیقی و مجازی (دارای معنای حقیقی؛ دارای معنای مجازی) و سپس جای جای در شرح ابیات، با حمل هر دو معنا بر یک بیت به شمول معنایی نزدیک میشود، ثانیا، محتمل دانستن دو یا بیش از دو معنا برای یک بیت یا یک مصراع، عامل دیگری است که از نزدیک شدن وی به نظریۀ شمول معنایی شعر خبر میدهد چنانکه فیالمثل مصراع دوم بیت «بدم گفتی و خرسندم عفاکالله نکو گفتی/ جواب تلخ میزیبد لب لعل شکر خارا» (خانلری، 1359: 22) به دو صورت، خبری و پرسشی قرائت میکند و دو معنی به دست میدهد و این گونهگون خواندن یک بیت یا یک مصراع، شیوه و شگردی است که در روزگار ما بر آن نام «ایهام گونهگون خوانی» (دادبه، 1370: سراسر مقاله) نهادهاند و توجه شارح، در آن روزگار بدین شیوه و شگرد نیز مؤید نزدیک شدنش به نظریۀ «شمول معنایی شعر» تواند بود.