چکیده:
حکمت و عرفان در همه دورههای ادبی جولانگاه شاعران بوده است. شعر، حکمت و عرفان از موارد تلاقی ادبیات با اندیشههای دینی است حمّانی سرودههای عرفانی خود را با حکمت و پند و اندرز در آمیخته و با تأثیرپذیری از قرآن و احادیث اهل بیت، سرودههای خود را که از دلش میجوشید، با معانی آسان و مُستقیم سعی در انتقال مضامین حکمتآمیز به مخاطب را داشته است این مضامین شامل: پیروی از اهل بیت(ع)، دل نبستن به دنیا، نافرمانی از هوا و هوس، جهاد با نفس، درس گرفتن از ایام پیری است. نگارنده این مقاله درصدد است به بررسی و شرح اشعار این شاعر شیعی در زمینه حکمت و عرفان بپردازد.
خلاصه ماشینی:
البته ممکن است منابع آن زمینههای دیگری همچون فلسفه، وحی آسمانی، قوانین و آموزههای دینی و ارزشهای اخلاقی باشد (طیلمات، 2002: 260) ارزش جوانی حمانی در زندگی میاندیشد و قضایا و حوادث آن را میبیند آنچنانکه قبلا گفتیم وی عمری طولانی داشت، از پیری رنج میبرد و بزرگترین مصیبت در زندگی را همان مصیبت از دست دادن جوانی میداند پس تجربه خود را در زندگی به تصویر میکشد (شعراء الغدیر، 1419: 345) و لقد تأملت الحیا ه بعید فقدان التصابی<FootNote No="30" Text="- من وقتی جوانی را از دست دادم در اصل زندگی بیشتر اندیشه کردم.
"/> (همان: 116) جدا شدنش را از جوانی در یک تصویر حسی و ملموس به یک نی تشبیه میکند که از برگ جدا شده است و به خاطر فقدان آن نوحه سرایی میکند جز آنکه او درک میکند که این نوحه سرایی سودی ندارد پس در برابر سنت خداوند در مورد آفریده اش تسلیم میشود (شعراء الغدیر، 1419: 346- 345) بنابراین چنین میسراید: عریت عن الشباب و کان غضا کما یعری من الورق القضیب<FootNote No="34" Text="- از جوانی با همه طراوتهایش خارج شدم همانطوری که برگ از شاخسار درخت جدا میشود.
حمانی در أبیات زیر نشان داده که از هوا و هوس دوری و با نفس خود مخالفت کرده و به تهذیب آن پرداخته و از توجه و نگاه به زنان کناره گیری نموده و میگوید تا مرگ هست هیچ چیز قابل انس و علاقه نیست و عدم توجه به زنان را چنین بیان میکند: صدای آهوانی که در معرض شکارند پاسخ رد آنان است: عصیت الموی و هجرت النساءا و کنت دواء فأصبحت داءا<FootNote No="50" Text="- هوای نفس را مخالفت کردم و از زنان کنارهگیری نمودم و در نتیجه دارو بودم، درد شدم.