چکیده:
پژوهش حاضر در پی تبیین علل گرایش شاعران روسی به اشعار خواجه حافظ شیرازی است، و اشاره به عواملی دارد که به شاعران روسی در شناخت مفاهیم اشعار وی کمک کردهاند و یا در آفرینش آثار شرقی آنها تاثیرگذار بودهاند، شاعران روسی از میان شاعران مشرقزمین به حضرت حافظ توجه ویژهای داشتهاند و کلام خواجه شیراز در جامعه ادبی روسیه از جایگاهی باارزشی برخوردار است، برخی از شاعران روسی مستقیما در اشعار خود از حافظ نام بردهاند و تعدادی نیز در وصف او و اندیشههای عرفانی- فلسفی و اخلاقیش شعر سرودند، در مقاله همچنین به «انجمن مریدان حافظ» اشاره میشود که در سنپیتربورگ توسط شاعران غزلسرای روسی ویچیسلاف ایوانف و میخائیل کوزمین تاسیس شد و به خیمه حافظ معروف بود، اعضای انجمن مرید حافظ بودند، انجمن به شناخت حافظ و ترویج اندیشههای عرفانی او کمک شایستهای کرده است، نتیجه پژوهش حاکی از آن است که شاعران روس در ادوار گوناگون از حافظ نام بردهاند و اندیشههای عرفانی فلسفی - اخلاقی و غزلیات آهنگین حافظ در اشعارشان بازتاب یافته است، تاسی شاعران روسی از حافظ و اشعار وی سبب شد تا آنها نیز در اشعار خود واژههایی مانند عارف، عندلیب، ساقی، زاهد، خرقه، وجد، دوست، گلهای سرخ شیراز،،،، را به کاربگیرند که به اشعار آنها فضایی کاملا شرقی و عرفانی داده است.
خلاصه ماشینی:
است، علاقۀ کشیش مسیحی به حافظ چندان بود که بر ردای کشیشی خود اشعار حافظ را زردوزی کرده بود و میخائیل زنکویج همان اشعار را سرلوحۀ شعر خود قرار داده است، او در شعر خود واژه فارسی زربافت را با تلفظ فارسی آن نیز بهکار برده است، اپیگراف/تضمین شعر زنکویچ رباعی 26 از حافظ است: ماهی که نظیر خود ندارد به جمال چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال در سینه دلش ز نازکی بتوان دید مانندۀ سنگ خاره در آب زلال (حافظ، 1389: 440) البته مترجم روس کلمه مشکین به معنای سیاه را در شعر حافظ، مشکین به معنای عنبر گرفته است، این کلمه از لحاظ وزنی در شعر حافظ مشکین هم خوانده میشود و احتمال دارد همین مسأله مترجم روس را به غلط انداخته باشد، شعر حافظ بر ردای کشیش ماهی که نظیر خود ندارد به جمال چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال (شعر حافظ بافتهشده بر دامن ردای کشیش در صومعه سرگئیف پوساد، اهدایی واسیلی ناگوی<FootNote No="44" Text="،Васи́лий Блаже́нный/ Василий Нагой (Vasilij Blazhennyj/Vasilij Nagoj)واژه ناگوی در زبان روسی به معنای برهنه است،"/> به سال 1622،) از چه رو حافظ بهفکر افتاد تا آن زن فراری لجباز حرمسرا را بهرسم مکافات در جامهدان کلیسا به زیر دامن ردای خود پنهان کند؟ یا آنجا چگونه مستقیما نغمه بسرایند عندلیبان در باتلاق بر روی علفهای بادوام آن آنسان که بر گلهای سرخ شیراز نغمه میخوانند؟ فریفتن واسیلی ناگوی تا روان گردد بهسوی ردای دریده شده که بافته شد برای سرور کمربند زربافت عشق!