چکیده:
داشتههای تمدنی، یعنی «میراث درونفرهنگی» و دستاوردهای برونفرهنگی، میتوانند به ظرفیتهایی برای تمدنسازی نوین اسلامی، در تکاپوی تمدنسازانه انقلاب اسلامی تبدیل شوند. این تبدیل، نیازمند وجود شرایط و لوازمی است که تبیین آنها هدف اصلی این پژوهش است. بهرهگیری از «میراث درونفرهنگی»، به چهار شرط میزان تاریخمندی و حفظ و ماندگاری میراث، وضعیت کنونی و چشمانداز آینده ملت، تداوم تاریخی و مرکزیت تاریخی بستگی دارد. دسترسی به گنجینههای تمدنی، عدم گسست میان گذشته و آینده، و تحرک تمدنسازانه اصیل و مستقل یک قوم، سه شرط لازم برای تبدیل میراث درونفرهنگی، به ظرفیت تمدنی هستند. در تبدیل دستاوردها برونفرهنگی به ظرفیتی برای تمدنسازی نوین اسلامی نیز شرط لازم و کافی اخذ و اقتباس این است که داشتهها از فرهنگی اخذ شود که حیات ندارد، یا پویایی و نشاط خود را از دست داده است، زنده، فعال و طالب فراگیری بودن. در اخذ و اقتباس، علاوه بر خودباوری و عدم مرعوبیت نسبت به تمدن غالب، توان ایدئولوژیزدایی و تصرف برای تبدیل داشتههای تمدنی فرهنگ غالب هم، ضروری است.
به نظر میرسد، انقلاب اسلامی به جهت گشایشی که در تاریخ دینی ایجاد کرده و با تاثیراتی که این گشایش در گذشته دینی و آینده دینی به وجود میآورد، زمینه تبدیل داشتههای تمدنی به ظرفیت تمدنی را فراهم میسازد.
خلاصه ماشینی:
به نظر میرسد، انقلاب اسلامی به جهت گشایشی که در تاریخ دینی ایجاد کرده و با تأثیراتی که این گشایش در گذشته دینی و آینده دینی به وجود میآورد، زمینه تبدیل داشتههای تمدنی به ظرفیت تمدنی را فراهم میسازد.
مدتها نیز به تعلیم فلسفة ابنسینایی پرداخت، اما زمانی که راه خودش را پیدا کرد و فهمید که این راه، غیر از راه عالم اسلام است و باید فلسفه را به اصل خود؛ یعنی فلسفه یونانی بازگرداند، با رفتن سراغ ابنرشد که تلاشش بر این بود که ارسطو راستین را بشناسد، به نوعی دست به ایدئولوژیزدایی زد و با عبور از افلاطون و ارسطوی اسلامی، به افلاطون و ارسطوی اصیل، در عین حال خامی دست یافت که میتوانست منطق تفکر آنها را در مسیر ایجاد یک راه جدید به کار گیرد.
د. نقش عمومی انقلاب اسلامی در ایجاد شرایط «ظرفیتسازی تمدنی» با «گشایش تاریخ دینی» تبدیل میراث درونفرهنگی و برونفرهنگی، به ظرفیتهایی برای تمدنسازی نوین اسلامی، نیازمند زمینهها و شرایط خاصی است.
پیش از انقلاب اسلامی، این فکر که تمدن اسلامی گذشتة مسلمانان دیگر احیا و بازسازی نخواهد شد و آینده از آن اسلام نیست، به یک تفکر رایج تبدیل شده بود و در ترویج این فکر، غرب و شرقشناسان نقش مهمی داشتند.
این آینده، یعنی تمدن اسلامی و تمدن بینالملل اسلامی، اگر چه هنوز تحقق نیافته است، اما همین که میتوان آن را در چشمانداز آینده جهان اسلام دید، خود کلید حرکت به سمت و سوی آن است.