چکیده:
شیخ اشراق، که خود در شمار اخوان تجرید و از صوفیان است، مجموعهای از انوار را برشمرده که بر مبتدیان، متوسطان و منتهیان در سلوک اشراق میگردد. انوار اشراق شده بر مبتدیان، که ناپایدارند، به «طوالع و لوایح» موسوم است و انوار تابان بر متوسطان در سلوک، که دارای ثبات و قرارند، «سکینه» نامیده شده است. این انوار، که اشراقاتی از ناحیة عقل مفارق بر نفس انسانیاند، دارای اصناف گوناگون و آثار متفاوت هستند. «نور طامس» از آن فاضلان و منتهیان در سلوک است که امر سالک را به فنا و بقای بعد از فنا منتهی میسازد. این بارقههای الهی و انوار تابان بر سالکان همان علم و یا لذت ناشی از علم نیست، و نیز ورود این انوار بر سالک، به ویژه تجلی نور طامس، به معنای اتصال و اتحاد او با مبدع (حق تعالی) نیست. با وجود این، شیخ اشراق از نوعی اتحاد در این زمینه یاد کرده که ملاصدرا آن را نقد کرده است.
خلاصه ماشینی:
البته شیخ اشراق در یکی از قصههای خود از زبان شیخ، نسخهای رمزآلود ارائه میدهد که اگر به کار بستن آن در اربعین نخست وافی به مقصود نبود، اربعین دوم و یا سوم نیز بگیرد تا به مقصد برسد (سهروردی، 1375، ج3، ص248) عموم دستورات سلوکی شیخ اشراق برای دست یافتن به خلع بدن و تجرید است که معرفت حقیقی نفس هم از همین راه حاصل میشود.
شیخ اشراق در کتاب مشارع و المطارحات، به پنچ قسم از بارقههای وارد بر سالک اشاره کرده که عبارت است از: «بارقه مستوعبه»، «بارقه نزاعه»، «بارقه مسبته»، «بارقه کاده» و «بارقه بارزه» (همان، ج1، ص502) وی دربارة این اصطلاحات، هیچ توضیحی نداده، جز آنکه دربارة «بارقه بارزه» گفته است که در قسمت پیشین مغز واقع میشود.
این انوار، که برای مبتدیان، متوسطان و منتهیان در سلوک متفاوت است، اصناف گوناگون و آثار گوناگون دارد که شیخ اشراق برخی از آنها را در کتابهای خود ثبت کرده است.
اما «نور طامس» پس از همة اصناف خواهد بود و ویژه منتهیان در سلوک است؛ نوری که سالک را به «فنا» و «فنای از این فنا» سوق میدهد و اگر سالک مشمول لطف الهی گردد به مقام «بقای بعد از فنا» نیز نایل میشود.