خلاصه ماشینی:
"از من خواستهاید که قطعهء زیبای احمد هاشم را بشعر فارسی ترجمه کنم.
من ریختهگر بدی هستم وانگهی شعر،آن هم شعر تغزلی،اصلا قابل ترجمه و قالبگیری بزبان دیگر نیست،زیرا باید مترجم همان حال وجد و استغراق یا اندوه و ملال را که در هنگام سرودن غزل بشاعر دست داده است بخوبی دریابد تا بتواند دریافت خو را با احساسات گوینده همآهنگ یا دست کم بآن نزدیک سازد...
آن آتش شور و غوغای درونی که در من سراغ داشتید،مدتهاست خاموش شده و من اکنون با اطاعت امر شما از آن شرارهء نیمه خاموش زیر خاکستر دورههای جوانی که یادش بخیر،یاری جسته و مضمون شعر گویندهء ترک را در قالب کلمات فارسی میریزم.
اگر صد در صد مطابق نمونه نیست،غذرم خواسته است زیرا من آنرا جامهء فارسی پوشاندهام دلیل ندارم که«دم خروس»همسایه از دامان اینجامهء فاخر نمایان باشد.
ترجمه از یحیی آرینپور: گوشهء باغی و فرشی ساده لب استخری و جامی باده..."